دره صوف سر زمین آزادگان دره صوف در گذر تاریخ- سیرعلمی،هنری،اقتصادی ،سیاسی چهره های اکادمیک... درباره وبلاگ ![]() وبلاگ « دره صوف سر زمین آزادگان» با نگاه جدید به مسائل علمی، فرهنگی؛ دینی ، اجتماعی وسیاسی؛ دره صوف افغانستان و بارعایت اصل احترام متقابل افکار ، عقاید واندیشه دیگران ، تمایل دارد درعرصه های فوق اطلاع رسانی و اظهار نظرنماید و لذا در حوزه نظر و اندیشه ای از اظهار نظر کلیه اندیشمندان و متفکران استقبال می کند. به امیدی روزی که آزادی واقعی،درسر زمین استبداد زده افغانستان تحقق پیدا کند. *** naeeb.tawassuli@gmail.com *** پامیــربـه حیــرت آمـد ازپـــایــــــــــــــداری، بـــابـــا آفــــــــــرین گــفت: نبــرد تــن به تن دره صــوف جرمت چه بود که قلبت بخون تپان نمودند؟ زچیست زدنـد به آتـــش اهـل فـتن دره صوف؟ درکشـــــــــــــور خــــــــود آخــرما بودیــم مـــهاجـــــــر جاــن و روان به زنجــــــیر،زنجــیرشکن دره صوف دارد به دل هـــــــــــــزاران، داســــــــتان غمگـساران ازکــــــــین اهــل عـــدوان، کوه ودمن دره صــوف بادا بــلــند نـامـت پــایـــــــــــــــــــــنده بــاد قــامــــــت آزاد یسـت پــــــــیامــت، بــرهـم وطــن دره صـوف رفتند به خــــــــــــواب طفلان، درسنگرت جوانان بیـــــــــــــــداربـود هـزاران، ویـس قــرن، دره صـوف ســـــــــــــــــازش نمی پـذیـریم، آزاده ودلـــــیـریـــــم نــــــــــــــــبرد، تـاداریـم خــون دربـــدن دره صــوف بس است دیگـــــــــــــراسارت، قبول رنج وذلّـــت رویم ســوی شــــهادت، خونـین کفن دره صـوف شــــــــــــادابی دربهاران، خوش آبی درزمســتان بردشت وکوه، غزالان، اشک ختن دره صوف . آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
لینک های مفید پنجشنبه ۳ مهر ۱۴۰۴ :: ۴:۹ ب.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
خجالت ناجو/ شعر از استاد سردار جهانی لبـاس سرخ! دربرکـرده بـودی *** سری خصم وطن قرکرده بودی به کوهی جنگلک دشتک ودهی*** چه خشـم برستمگرکرده بودی به اشقل شوروتاخـواجه حاجت*** عجائب می به ساغر کرده بودی به عـزم خـواجـه بلندوتاالمـلی***کلاه آهنین برسر کـرده بودی! خلـوص سجـده گاه گلمسـای*** عجب عاشورای دیگرکرده بودی به اوج آسـمان باپـیرن سـرخ*** نصیحت با کـبوتـر کرده بودی! به شبهای سفیدکوتل چه زیبا*** به آب گیل زمین، ترکرده بودی تنی خودرا به بزم عشق وایمان ***خـدای خویـش بـاورکرده بودی خجالت گشت ناجووقت میدید*** گلـورا وقف خـنجر کـرده بودی چـرادرسـوگ" شـیران دلاور! *** زهلمند گـریه کمـترکـرده بودی زفریادت خوال و تابه شاتیغ!!!*** عجب گوش جهان کرکرده بودی مـقام رزم" وپـیکار وطـن را! *** چه نیکوثـبت دفـتر کرده بودی یقین الگوگرفتی بابه یی قوم! *** خودت را وقف سنگرکرده بودی! جهانی صبحگاه عزم نبردشو!*** عدو را یک سره محقر کرده بودی پنجشنبه ۳ مهر ۱۴۰۴ :: ۳:۵۷ ب.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
(16) شعر از استاد سردار جهانی گل سرخ سخی جان! می روم منگل سـرخ سـخیجـان! میروم من بـه مهـد علـم و عـرفان می روم من زیارت میکنم روضـه ســـــخی را بـه فصل سبـز و بــاران مـیروم من بـه دور چـار بـاغ بـا صــفایـــش بـه عشـق شیـر یــــزدان میروم من ابـو مسـلم خراسـانـی کــــــجایی؟ بـه ملک پهــلوانــــــان میروم من تـو آوردی جـنازهای عـــلی(ع) را بـه بلـخ شــــاه مــردان میروم من جلال الـدین بلخـی فـخـر دنـــــــیا بــه گل بــاغ ادیـــــبان میروم من بـه سـوی قهرمان سـد سکنــــــدر بــه یـاد تـــــــاجداران میروم من کـجایی «اسپـتامین» تـاج تـــــاریخ بـه یـاد شیــر، شیــــران میروم من بگــردم سـاحل آمـو دریــــــــــــا کــــنار پـــاک بـــازان میروم من بـه خـاک رهبـری گل میگـذارم بــه یـاد ســـر بـه داران میروم من عـلی شیر نـوای زنـده یـــــــــادت بـــه ملـک قهــــرمـانان میروم من صفا سلطان سنجر خواب خوشخت کــــنار آشـــــــــنایـان میروم من حسین بـایقرا جـاویـد و نـــــــامت بــه یــاد تیـــــــموریان میروم من مـنم تلمیــذ مــولانـــای شــاکـــر! بـه یــاد امـــــــلا داران میروم من «جهانی» زایـر روضه ســـخی است بــه ملـک بـاخـــــتریان میروم من سه شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۴ :: ۵:۹ ب.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
درخواست سلاح از باشندگان دره صوف؛ «خانه و زمین خود را بفروشید و سلاح تهیه کنید»۶ سنبله ۱۴۰۴ - ۲۸ اگست ۲۰۲۵ منابع در «دره صوف بالا»ی ولایت سمنگان میگویند که طالبان برای چندمین بار از باشندگان این ولسوالی سلاح و مهمات نظامی درخواست کرده و گفتهاند کسانی که سلاح ندارند، زمین و خانهاش را بفروشند و سلاح تهیه کنند. براساس فهرستی که در اختیار روزنامه اطلاعات روز قرار گرفته است، طالبان از دهها باشندهی این ولسوالی سلاح و مهمات مختلف شامل کلاشینکف، درازنوف، پیکا، راکت، تفنگچه، دوربین دید در شب و مخابره خواستهاند. به رؤیت این فهرست، از هر نفر حداقل یک میل تا حداکثر ۱۴ و ۲۰ میل سلاح درخواست شده است. یک منبع به روزنامه اطلاعات گفت که ملا نجیب هارون، رییس استخبارات طالبان در سمنگان روز سهشنبه هفتهی جاری، با فهرست ۶۰ نفر به ولسوالی دره صوف بالا آمده و گفته است «کسانی که سلاح ندارند، زمین و خانهی خود را بفروشند و برای استخبارات سلاح بدهند». منبع مدعی شد که این پنجمین بار است که طالبان از باشندگان ولسوالی دره صوف بالا سلاح جمعآوری میکنند. بهگفتهی منبع، در دورههای قبلی برخی از باشندگان دره صوف مجبور شدهاند با فروش زمین و گرفتن قرض، بهجای سلاح به طالبان پول دهند، در غیر آن لتوکوب و زندانی میشدند. منبع میگوید که اکثریت افراد شامل فهرست، بزرگان قومی، دکانداران و اقارب نظامیان پیشین هستند. در این فهرست اسامی قریهداران نیز دیده میشود. این منبع سید آغاحسین هاشمی، عضو پیشین مجلس سنا و نسیم خیبرشکن، ولسوال پیشین طالبان در دره صوف را متهم به «خیانت و شیطنت» میکند و میگوید که این دو نفر «مردم غریب را به گیر میدهند». یک منبع دیگر نیز گفت که طالبان در روستاهای ظهرا و دهن تور از افرادی که معدن زغالسنگ دارند، درخواست کردهاند که سلاح تهیه کنند. طالبان پیش از این هم در دیگر ولایتها اقدام به جمعآوری اسلحه کرده و در برخی موارد افرادی که سلاح نداشتهاند را مجبور کردهاند که سلاح بدهند. این گروه عمدا نظامیان پیشین و خانوادههایشان را مجبور کرده است که سلاح تهیه کنند یا قیمت آن را بدهند. پنجشنبه ۶ شهریور ۱۴۰۴ :: ۵:۲۵ ب.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
(59) بوی عشق یار میدهد آن کوهسار بلخبوی عشق یار میدهـد کـوهـسار بلخ این نگـهت بـریـن است، از روزگار بلخ گویا کـه شیخ فانی ازکوی یار خیزد آیــد نـدا کـه جـان هـا مقـدما نثار بلخ زلـفان ناز مَهوش، زاهـد قریب دیــدم تـا عطر خـاص گیـرد مُشـک تــتار بلخ پـگاه هـر سحرگاه جام امـید بــر کف تـا مست خــو گــردد رشخــــیار بلخ از فروغ شمس رازی، آید برمـک همی تا بـگیرد، دست مَولـوی امـلا[1] دار بلخ شاه و گدا رفتن یـک، یـک ز پیش من «شـاکـر» بـیدست و پـا اندر کنار بلخ
[1] صوفی مشرب املای بلخی– شاعر سدة شانزدهم، هفدهم میلاد- در بلخ بوده. پنجشنبه ۶ شهریور ۱۴۰۴ :: ۵:۱۵ ب.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
(58) به هر دم میشود بر من جهان تلخبه هر دم میشود! بر مـن جـهان تلــــخ ز کــاری ظلــم جـوری ظـالـمان تلخ ز شـور و آشوب، فنــته هـای خلـقان بــه پیـش چــشم من گشـته جهان تلخ نماند عـدل و انصاف و راست گـویی فـــریب و حیــلهی مـــکر زمـــان تلخ نــیارامـم دمـی از جــور گــــردون از ایـن شــد کـار رفـتار عـا لـمان تلخ ز یکسو پـسندیـدن از چـشم خـوبــان روانــم گشــته از ایـن راه روان تـلخ دمــی از جنــبش دوران نـــــــسایم دیــگر ایـن رنجــش همــسایگان تلخ ز پا افـتاده ام از رنـج عـهد پیــــری کــنون آمــد غــمی وقـت از آن تلخ هـزاران بـار تـوبـه! کـردم از شـکایت مــکن کــــامم ز کـاری مادونان تلخ بـیا «شـاکر» همین هَجوه بـا باد صبا کن ز هــر کـار کـــه شـد در این زمان تلخ شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴ :: ۳:۵۶ ب.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
روزگاری ملاقات با قوماندان کفتر، بخش اول دیدار با قوماندان کفتر زن افسانوی هیبتناک: در سال۱۳۹۶ راهی نهرین شدم، در لب جوی آب با زن هیبتناک افسانوی سر خوردم از شهامت و جسارت آن تمام توجه مرا به خود جلب کرده بود طرفش هاج واج نگاه میگردم نزدیک آمد گفت آدم گم کردی آته مه از خجالت آب میشدم و سرم را پایین انداختم هیچی نگفتم آمد دست به سینه ام زد گفت مانده نباشی آته مه با همه رفقا دست داد مانده نباشی کرد گفت بوری خانه چای بخوری. دیگر یارای سخن برای ما نبود که لب باز کنم به ناچار به تعقیبش راه افتادم تا نزدیک خانه شد صدا زد زود چای بياوريد. و مارا در خانه بزرگ به نام مهمان خانه رهنمایی کرد، وقت داخل مهمان خانه شدیم دیدم توشک های منظم با قالین سرخ وطنی در کف مهمان خانه و عکس های زیادی از شهدا و بزرگان در چهار اطراف روی دیوار نصب و پذیرای ما بود گفت بروید بنشینید آن لحظه همه ما نشستیم و سکوت کامل حاکم بود و گفت آته مه خوش آمدید شما مثل بچه های ما هستيد. لحظه ای طول نکشید طی دستی چای نان و دسترخوان رنگارنگ وطنی آمد در کف اتاق پهن شد. و از همه خواست یکایک خودش از زبان خود معرفی کند، ما طبق روال همه خود را معرفی گردیم گفت کلان شما کیه؟ همه به ... اشاره گرد گفت اینه با لب خند ملیح گفت سر تو مثل بیسودای واری هستی خورجین تو یک لینگیه خنده کرد و گفت بچم گپ بزن مه یک زن هستم از شما شرم ندارم و شما ساکت نباشید چرا شرم میکنید و بزرگان آن قریه به احترام آن زن گپ نمیزدند. با صدای لرزان گفتم آچی/مادر خودت را معرفی کن گفت اسم مه خاک بی بی عایشه و مشهور به قوماندان کفتر، بانوی افسانوی از جنس شیرین آغی بابه مزاری هستم. روی دیوار را نگاه و عکس رهبر شهید را دیدم و گفت آته مه چار ملاق چیره سیل داری گفتم عکس بابه را گفت تنها بابه از شما نیه رهبر گم شده ما هم هستند. گفت ما ۳۰ ساله بودم در مزار شاه سخی جان زیارت رفتم در داخل روضه سخی جان یک عسکر اوغان سیلی محکمی بر روی یک زن هزاره زد گفت پس برو، با خود لرزیدم گفتم بی بی عایشه باید تو کفتر وار جهاد را آغاز کنی و شوهرم را حکومت کمونیستی بنده نموده بود گفت در پشین یک روز راه قطار عسکرهارا در دوشی گرفتم و نزدیک رفتم صاحبمنصب او را گفتم هوا باران است شب مهمان ما باشید و چنان مشتی بر فرقی آن صاحبمنصب زدم از حال بیهوش شد در لچک خود انداختم زیر قولتوق گرفتم مثل نلغه واری آوردم از صحنه دور گردم و همان شب در فرقه دوشی پیام دادم اگر شوهرم را ایلا نکنی صاحبمنصب تان را می کشم. در ادامه گفت ما هزاره هستيم خیر است که سنی شدیم دیوار گلی مذهب از قوم ما، ما را جدا کرده نمیتواند و گفتم از کدام هزارهها هستيد؟ گفت ما از هزارههای دایمرگ هستیم شامل طوایف قوزی، ده مرده، خواجه احمد، ساکه،خردی، میسود وختای هستیم. ما از نوادگان صمدعلی خان ازباشی هستیم تعداد خانوار ما در بغلان از ۴۰ هزار خانوار هم زیاد است. دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۴ :: ۴:۱۵ ب.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
هزاره ها و قدرت سیاسی در دوران حکومت احمد خان ابدالی احمد شاه ابدالی هزاره ها و قدرت سیاسی در دوران حکومت احمد خان ابدالی احمد شاه ابدالی در دربار نادرشاه افشار در زمره افسران افغانی وی مسولیت داشت، بعد از آنکه نادر کفایت او را دید قوماندانی قطعاتی ابدالی و ازبکی را به او داد. احمد تا زمان مرگ با وی بود. بعد از اینکه نادرشاه افشار کشته شد و اختلال در اردوی او پدید آمد، قشونی که مرکب از چهارهزار غلجائی و ده هزار ابدالی و ازبک بود، بصوابدید قوماندان عمومی نور محمد خان غلجائی و احمد خان ابدالی بطرف قندهار حرکت کردند. در قندهار که مرکز بین الاقوامی افغانستان بود. نور محمد خان به خان های غلجائی و ازبک و ابدالی و هزاره و بلوچ و تاجیک پیشنهاد کرد که جرگه ئی تشکیل و پادشاهی انتخاب شود. جرگه در منطقه مزار شیر سرخ در داخل قلعه نظامی نادر آباد منعقد گردید و نه روز دوام نمود در مدت این روزها اتفاق نظر بوجود نمی آمد بلاخره در روز نهم جلسه اعضای جرگه یک فرد را که عضو جرگه را تعیین کردند که وی یک شخص را به سلطنت انتخاب کند. دیگران نیز بوی بعیت نماید . آن فرد بر خاست و خوشه گندم را در عوض تاج به کلاه احمد خان نصب نموده وی را به پادشاهی معرفی کرد. در آن زمان نظام ملکوالطوایفی در منقطه حاکم بودند وی برای اینکه خوانین را تحت فرمان حکومت مرکزی بیاورند شروع به سفر کرد . بعد از اینکه حکومت هرات را فتح می کند "اعیلحضرت احمد شاه حکومت هرات را به درویش علیخان هزاره مفوض داشته خود با لشکر جانب مشهد راه برگرفت. ولی سلطانعلی توسلی در نوشته خویش نقش وی را چنین بیان می کند "درویش علی خان هزاره از آغاز سلطنت احمد شاه در انی، همکاری نزدیک او بود و سمت بیگلربیگی (والی) هرات را که بخش سر حدی و پر اهمیت کشور بود، به عهده داشت و تا آخرین روزهای حیات احمد شاه در انی، در این سمت پا برجا ماند. او یکی از پشتوانه های استوار این دولت به حساب می آمد و احمد شاه بدین نکته التفات کامل داشت . از همین نگاه بود که با وصف بروز چند اختلاف بین درویش علی خان و بعضی د یگر از کار داران بزرگ دولت و از آن میان تیمور شاه و دست کشیدند او از کار، بازهم احمد شاه راضی نگردید که این مرد با نفوذ از دولت او جدا باشد واو را به وسیله شاه ولی خان وزیر که دوستش بود به وظیفه بر گردانید. البته در این مورد اختلاف نظر وجود دارد بعضی از نویسنده گان معتقد اند که درویش علی خان هزاره تا اخر سمت خویش باقی ماند احمدشاه وی را که با شاهزاده تمیور اختلاف پیدا کرده بود بازهم به وظیفه اش بر گشتاند اما بعضی از محققین معتقد اند بعد از اینکه "میان او و شهزاده تیمور اختلافی به وجود آمد و درباریان متملق به این اختلاف دامن می زدند، تا آن که احمد شاه درانی سپاهی از قندهار برای دستگیر کردن او فرستاد و این مرد صادق و خدمتگذار در زندان به شهادت رسید. شخصی دیگری که در حکومت ملوک الطوایفی احمد شاه ابدالی نقش برجسته داشتند او "عنایت خان یکی از سران دایکندی" وی در آن زمان بعنوان حاکم دایکندی ایفای وظیفه میکرده. نوعیت نظام سیاسی افغانستان در دوران احمد شاه ابدالی عبارت است از نظام ملکولطوایفی در این نوع نظام خوانین و روسای قبایل نقش برجسته و سازنده داشتند از این رو میتوان گفت که حکومت احمد شاه ابدالی به شکل ملکوالطوایفی اداره می شدند چون بسیار از مناطق افغانستان تحت اداره حکومت منطقه خوانین بودند مانند نقاط مرکزی کشوری یعنی منطقه هزاره جات که نزاع میان هزاره ها و عبدالرحمن نیز به همین خاطر بود که امیر عبدالرحمن خواهان پذیرفتن حکومت مقتدر مرکزی از جانب خوانین هزاره ها بود ولی هزاره ها که در طول سالیان متمادی به روال ملکوالطوایفی زنده گی نموده بودند دیگر حکومت مرکزی قدرت مند را نمی پذیرفت. طور یکه غلام محمد غبار در این رابطه بیان می کند: "در طی 25 سال سلطنت احمد شاه ، مرکزیت دولت و امنیت عمومی، طوری قایم شد که فیودال ملاک در رفتار خود نسبت به دهقان ، مسئولیت خود را در برابر دولت احساس کرد، طبقه متوسط و شهری و تاجر نیز ساحه آزاد تر فعالیت بدست آوردند. این اوضاع در داخل سیتسم فیودال متمرکز اسباب استحکام دولت را فراهم کرد. از دیگر طرف احمد شاه ، فیودالهای مقتد را بواسطه اشتراک در امور مسلکی و نظامی ارضا نمود. و بنظریات آنان در جرگه های موقوت اعتنا نمود، و هم آنان را بیشتر در سفرهای جنگی مشغول نگهداشت. این است که بدون یکی دو بار ، با عصیان آنها دچار نگردید". مطلب مزبور این پیام را میر ساند که در افغانستان حکومت ملکو الطوایفی حاکمیت داشتند. هر چند که در این رابطه اجماع نظر وجود ندارد خیلی ها به این باورمندی است که نظام سیاسی احمد شاه ابدالی عبارتند از سلطنت مطلقه یعنی حکومت مرکزی قدرت مند میباشد. افراد که در سلطنت احمدشاه ابدالی نقش برجسته داشته اند: 1- درویش علی خان هزاره به سمت بیگلربیگی موظف بودند 2- عنایت خان بعنوان حاکم دایکندی ایفای وظیفه میکرده. دیدن کمتر شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۴ :: ۴:۷ ب.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
فرهنگ هزارگی؛ روزی در تقویم فرهنگی اقوام/ مهدی نوری ۱۹ می به نام روز فرهنگ هزارگی نامگذاری شدهاست؛ روزی که نامگذاری آن حتی اگر هیچ دلیل موجهی نداشته باشد، برای نشان دادن فرهنگ، مفاخر، نماد، تاریخ و سنتهای فرهنگ یک قومیت بزرگ، کاملا ضروری است و بر همه کسانی که به نحوی خود را منسوب به تاریخ و فرهنگ هزاره میدانند لازم است که به این بهانه، بخشی از فر و شکوه و افتخار تاریخ فرهنگی قوم هزاره باشند و آن را به جهانیان و سایر اقوام نشان دهند. به بیان دیگر، هرکسی که تجربه زیسته او در زمینه تاریخ فرهنگی هزاره قرار میگیرد یا در بستر تاریخ هزاره زندگی کرده، هویت پیدا کرده و به آن ربط و نسبت دارد، در این روز باید نماد و نماینده فرهنگ هزارگی باشد. فرهنگ هزارگی البته تنها کلاه زیبای دستدوز زیبا یا واسکت دکمهدار و «سلسلههای سکهدار» آویخته بر پیشانی دختران و زنان مناطق مرکزی نیست. فرهنگ هزارگی، فرهنگ مبارزه با طبیعت خشک و خشن و سرد و نامهربان است. فرهنگ صبر و صلح و سختکوشی است. فرهنگ مدارا و بردباری و همزیستی مسالمتآمیز است. فرهنگ دینداری و ایمان و باورهای برین الهی است. فرهنگ پاسداشت ریشههای کهن و حفظ آخرین خاکریزهای زبان شکوهمند فارسی دری است. فرهنگ احترام و ادب و تکریم انسان است. فرهنگ دانشاندوزی و آفرینش علم و کسب دانش و گسترش دانایی و توانایی و خرد است. فرهنگ جنگندگی و ستیهندگی در برابر بیداد و استبداد است. فرهنگ مطالبه عدالت برای همه است. فرهنگ وفاداری به منافع و مصالح بزرگ وطنی است که هرگز با آنان مهربان نبودهاست. فرهنگ ارزش انسانی زن و شکستن تابوهای منحط محرومیت دختران از آموزش و تحصیل است. فرهنگ رقابت مثبت برای اعتلا و آبادی و ترقی و رفاه ملی است. فرهنگ استفاده حداکثری از امکانات حداقلی است. فرهنگ شکستن زندان جغرافیایی و جبر تاریخی و غلبه بر سیاست مبتنی بر محرومیت دولتهای فاسد و فاشیست و تمامیتخواه مرکزی است. فرهنگ یافتن راههای دشوار برای عبور از موانع به منظور رشد و رفاه است. فرهنگ افتخارآفرینی برای وطنی است که هرگز آنها را از خود نمیدانسته است. فرهنگ سیاست مبتنی بر مدنیت و مدارا و مردمسالاری است. فرهنگ پایبندی به اصول اخلاقی حتی در برابر دشمن خویش است. فرهنگ جامعهپذیری و تمدنسازی است. هریک از اینها و چه بسیار ویژگیها و شاخصههای دیگر این فرهنگ افتخارآفرین و شکوهمند، میتواند محمل و بهانهای برای شناساندن و نشان دادن فرهنگ هزارگی به افغانستان و جهان باشد. هزارهها و همه کسانی که در ظل و ذیل این هویت قومی و فرهنگی قرار میگیرند، خود را با آن تعریف میکنند و به آن ربط و نسبت دارند، به بهانه روز فرهنگ هزارگی باید یک الگوی کامل از تمدن و تاریخ و فرهنگ قوم خویش باشند تا همه مردم افغانستان بدانند که هزاره کیست و فرهنگ هزارگی چیست و به این ترتیب، فرهنگ هزارگی هم روزی شکوهمند و بزرگ و پرافتخار در تقویم فرهنگی اقوام و ملل افغانستان و جهان باشد. روز فرهنگ هزارگی در عین حال باید این بستر و زمینه را در اختیار هزارهها و دیگر اقوام افغانستان قرار دهد که بیشتر از همیشه همدیگر را بشناسند، پیوندهای پنهان و ریشههای نهان مشترک خویش را کشف کنند و با عبور از عصبیتهای سیاسی و میراث سالها خصومت و نفرت به هم نزدیک شوند و به زندگی صلحآمیز در این خانه بزرگ مشترک، دست یابند. روز فرهنگ هزارگی همچنین باید بهانه و زمینهای برای نامگذاری روزهای دیگری برای شناسایی فرهنگ و سنت و تاریخ و تمدن دیگر اقوام کشور شود تا به این ترتیب، هم فرهنگ ملی بارور و شکوفا شود و هم به جای عصبیتهای ویرانگر سیاسی و کینه و نفرت ناشی از تبلیغات مسموم و منفی، شناخت و تعاطی و تعامل فرهنگی، راه ما برای تبدیل شدن به ملتی متحد و یگانه را هموار سازد و به صلح و ثبات و زندگی صلحآمیز منجر شود. دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ :: ۱۰:۱ ب.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
بیوگرافی و زندگی نامه استاد علی جان زاهدی (ره)محمد صابری بیوگرافی و زندگی نامه استاد علی جان زاهدی (ره)زاهدی، علیجان حجّت الاسلام و المسلمین استاد علیجان زاهدی، در منطقه «علاءالدینی» متولد شد. در کودکی پدر را از دست داد و در ده سالگی وارد مکتبخانه محلی شد. سیزده سال داشت که از نعمت مادر محروم شد، با رنج و سختی زیاد زندگی کرد و با آن هم، تحصیلات خود را تا شرح لمعه، در مدارس علمیه «ناهور» ادامه داد. برای ادامه تحصیل در سال 1353 ش، به قندهار رفته و در مدرسه آیت الله محسنی مشغول فراگیری علوم دینی و حوزوی گردید. در اواخر سال 1364 ش، به ایران آمد و تا سال 1368، در قالب احزاب سیاسی و جهادی فعالیت جدی و مستمر انجام داد. در سال 1367 ش، به عنوان عضو هیئت شورای ائتلاف، به اروپا سفر کرده و در اجلاس ژنو، امضای قرارداد بین روس و آمریکا از طرفی، پاکستان و دولت نجیب از طرف دیگر، شرکت کرد. چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ :: ۱۰:۳۸ ق.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
نوشته ای که همراه میت می گذارند (مفاتیح الجنان)آداب اموات و دعاهای متعلق به آن: شيخ فرموده: نسخه نوشته اى كه با ميّت نزد جريده گذارده مى شود، پيش از نوشتن بگويد بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهربانى اش هميشگى است، اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست يگانه است، براى او شريك نمى باشد، وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و گواهى مى دهم كه محمّد بنده و رسول اوست، (درود خدا بر او و خاندانش) وَ اَنَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَ اَنَّ النّارَ حَقُّ (وَ اَنَّ السّاعَةِ حَقُّ آتِيَةٌ و اين كه بهشت و آتش و قيامت حق است. لارَيْبَ فيها وَ اَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ) [1] قيامت آمدنى است و شكّى در آن نيست، و خدا هركه در گورهاست برمى انگيزد. آنگاه بنويسد: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهربانى اش هميشگى است، شَهِدَ الشُّهُودُ الْمُسَمَّوْنَ فى هذَا الْكِتابِ اَنَّ اَخاهُمْ فِى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ (فلان بن فلان) گواهى دادند، گواهان نامبرده در اين نوشته بر اين كه برادرشان در راه خداى عزّ و جلّ فلان بن فلان بجاى فلان نام شخص ذكر شود اَشْهَدَهُمْ وَاسْتَوْدَعَهُمْ وَاَقَرَّ عِنْدَهُمْ اَنَّهُ يَشْهَدُ آنان را گواه گرفت، و به آنان سپرد، و نزدشان اقرار كرد بر اينكه او گواهى مى دهد اَنْ لا اِلهَ اِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ معبودى جز خدا نيست، يگانه و بى شريك است وَ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ و اينكه محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) بنده و رسول اوست وَ رَسُولُهُ وَ اَنَّهُ مُقِرُّ بِجَميعِ الاَْنْبِيآءِ وَالرُّسُلِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ و اينكه او به همه انبيا و رسولان (درود بر ايشان) اقرار دارد وَ اَنَّ عَلِيّاً وَلِىُّ اللَّهِ وَ اِمامُهُ وَ اَنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ اَئِمَّتُهُ و اين كه على ولىّ خدا و امام اوست و ائمه از اولادش امامان اويند كه وَ اَنَّ اَوَّلَهُمُ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَ عَلِىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِي اول آنان حسن، [است،سپس] حسين، و على بن الحسين، و محمّد بن على، وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ وَ عَلِىُّ بْنُ مُوسى وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِي و جعفر بن محمّد، و موسى بن جعفر، و على بن موسى، و محمّد بن على، وَ عَلِىُّ بْنُ مَحَمَّدٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِي وَالْقائِمُ الْحُجَّةُ عَلَيْهِمُ السَّلامُ و على بن محمّد، و حسن بن على، و قائم حجّت (درود بر ايشان) وَ اَنَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَالنّارَ حَقُّ وَالسّاعَةَ (آتِيَةٌ لارِيْبَ فيها و اينكه بهشت و دوزخ حق است، و قيامت آمدنى است،شكّى در آن نيست، وَ اَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ) [2] وَ اَنَّ مُحَمَّداً و خدا هركه را در قبورند برمى انگيزد، و اينكه محمّد صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ [عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ] جآءَ بِالْحَقِّ (درود خدا بر او و خاندانش)، بنده و رسول اوست، حق را آورد وَ اَنَّ عَلِيّاً وَلِىُّ اللَّهِ وَالْخَليفَةُ مِنْ بَعْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و على ولىّ خدا، و خليفه پس از رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش) است وَ مُسْتَخْلَفُهُ فى اُمَّتِهِ مُؤَدِّياً لاَِمْرِ رَبِّهِ تَبارَكَ وَ تَعالى او را در امّتش جانشين خود قرار داد درحالى كه فرمان پروردگارش را مى رساند وَ اَنَّ فاطِمَةَ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ وَ ابْنَيْهَا الْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ اِبْنا رَسُولِ اللَّهِ و اينكه فاطمه دختر رسول خدا و دو فرزندش حسن و حسين دو پسر رسول خدا وَسِبْطاهُ [وَ] اِمامَا الْهُدى وَ قائِداَ الرَّحْمَةِ وَ اَنَّ عَلِيّاً وَ مُحَمَّداً وَ جَعْفَراً وَ مُوسى و دو فرزند زاده او، و دو پيشواى هدايت، و دو رهبران رحمتند.و اينكه على و محمّد و جعفر، و موسى وَ عَلِيّاً وَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ حَسَناً وَالْحُجَّةَ عَلَيْهُم السَّلامُ اَئِمَّةٌ وَقادَةٌ و على، و محمّد و على و حسن، و حجّت (درود بر ايشان) امامان و رهبران وَ دُعاةٌ اِلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَلا وَ حُجَّةٌ عَلى عِبادِهِ و دعوت كنندگان به سوى خدا و حجّت بر بندگان اويند. سپس بگويد: يا شُهُودُ ای گواهان! اى فلان و اى فلان كه نام برده شده ايد، براى من در اين نوشته،اين شهادت را نزد خودتان استوار بداريد، تا مرا به آن كنار حوض كوثر ملاقات كنيد سپس گواهان بگويند: اى فلان نَسْتَوْدِعُكَ اللَّهَ وَالشَّهادَةُ وَالاِْقْرارُ وَ الاِْخآءُ مَوْدُوعَةٌ تو را به خدا مى سپاريم، و گواهى و اقرار و برادرى عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نزد رسول خدا(درود خدا بر او و خاندانش)سپرده است و وَنَقْرَءُ عَلَيْكَ السَّلامُ وَ رَحْمَةُاللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ به تو مى فرستيم سلام و رحمت و بركات خدا را. پس آن صحيفه را به هم پيچند، و آن را مهر كنند، و بايد به مهر شهود و ميّت مهر شود، و با جريده طرف راست ميّت گذاشته شود، و اين صحيفه با نوك چوبى با كافور نوشته شود، و معطر و خوشبو نباشد. یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ :: ۹:۲۴ ق.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
نویسندگان کتاب «پیشگامان دره صوف» جلد دوم اثر خود را در چند فصل تدوین کرده اند که در بخش اول به مدارس دینی این منطقه پرداخته اند و در بخش دوم به شخصیت های علمی و متنفدان منطقه پرداخته شده است.
دانلود فایل: از اینجا دانلود نمایید: پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۴ :: ۱۱:۳ ب.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
زمامداران افغانستان در ۳۱۴ سال، از سال ۱۰۸۶ الی ۱۴۰۰ هجری شمسی۱- میرویس خان از ۱۷۰۷ – ۱۷۱۵ مدت ۸ سال. چهارشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۴ :: ۱۱:۱ ق.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
مدرس و عالم دینی یکشنبه ۱۷ فروردین ۱۴۰۴ :: ۴:۱۱ ب.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
نوروز؛ تجلّی همگرایی فرهنگها نوروز، جشن باستانی آغاز سال نو خورشیدی، یکی از مهمترین و زیباترین جشنهای فرهنگی در میان پارسیزبانان و مردمانی از سرزمینهای نزدیک و دور جهان است. این جشن که معمولاً همهساله در روز نخست فروردین/ حمل، برگزار میگردد، نه تنها در کشورهای پارسیزبان افغانستان، ایران و تاجیکستان، از جایگاه خاصی برخودار است؛ بلکه در کشورهای دیگر منطقه، نیز با فرّ و شکوه تجلیل میگردد. نوروز بهعنوان یک نماد از پیوند فرهنگی و تاریخی میان ملتها و اقوام مختلف، نقش برجستهای در تقویت همگرایی فرهنگی و انسانی دارد. سه شنبه ۵ فروردین ۱۴۰۴ :: ۵:۲۸ ب.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال
حلول سال نو و بهار پر طراوت را که تجدید حیات طبیعت می باشد را به تمامی هم میهنان عزیز خویش تبریک و تهنیت عرض کرده و سالی سرشار از برکت و معنویت دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۳ :: ۴:۴۰ ب.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
ملاغلام علی، شاهد عینی جنایات عبدالرحمانملاغلام علی کربلائی دره صوفی (۱۲۴۹-۱۳۷۳ه.ش) از معدود عالمان دینی روزگارش بود که با چشم خود جنایات عبدالرحمان خان و حوادث پس از آن را دیده بود و یکی از کسانی بود که در جرگه پغمان حضور داشت و در راستای لغو بردگی هزارهها تلاش کرد.
ملاغلام علی کربلایی دره صوفی (۱۲۴۹-۱۳۷۳ه.ش) از معدود عالمان دینی روزگارش بود که با چشم خود جنایات عبدالرحمان خان و حوادث پس از آن را دیده بود و یکی از کسانی بود که در جرگه پغمان حضور داشت و در راستای لغو بردگی هزارهها تلاش کرد. این نوشته به زندگی پرماجرای وی میپردازد: تولد و تحصیلات ملاغلام علی کربلاییملاغلام علی کربلایی، فرزند میر کلب علی رضا، در سپیده دم ۱۲جوزا سال ۱۲۴۹ه.ش در قریه بادآسیاب دیوال قل ولسوالی بهسود، از توابع ولایت میدان وردک دیده به جهان گشود. ملاغلام علی دروس ابتدایی و سواد خواندن و نوشتن و دروس مقدماتی علوم دینی را در زادگاهش در فرا گرفت که در سراسر هزارستان از جمله در منطقه بهسود جنگ عبدالرحمان خان علیه مردم هزاره در جریان بود. بازماندهای از فاجعه بهسودملا غلام علی، در سال۱۲۷۰ه.ش برابر با ۱۸۹۱م، به اسارت و بردگی دژخیمان زمان درآمد. او در این اسارت خود با چشم سر، کشته های مردان و زنان هزاره را که کنار هم تلنبار شده بودند دید. او همراه با زنان و کودکان اسیر هزاره با پای پیاده از بهسود تا کابل را در حالی طی کرد که همگی با غل و زنجیر بسته شده بودند. او مدت بعد که از زنجیر و اسارت رهایی یافت به منطقه علیسای کاپیسا رفت و بخشی از علوم دینی را در نزد علمای اهل سنت این منطقه فرا گرفت. وی خود در این باره گفته است: در جریان تحصیل، در منطقه علیسای تگاب کاپیسا بودیم، آتش فتنه امیر وقت، کم کم رو به خاموشی گرائید. من درآن زمان، جوان بودم و پس از گذشت چندین سال اسارت و مهاجرت، واپس به بهسود زمین در حالی رفتم که در وطن اجدادی ام نام و نشانی از خانه و کاشانه باقی نمانده بودند. ملا غلامعلی کربلایی در سال۱۲۸۰ه.ش روانه مِلک ترکستان زمین شد و در دره صوف، ساکن ماندگار شد. مردم محل از ملا غلام علی دعوت می نماید، تا برای فرزندان شان درس دینی بگوید و در عوض درس گفتن، زمنیی در در منطقه اَورِی¬کُول پای¬کوتل قلا در مرکز دره صوف برای میدهند تا در آن خانهای برای خویش بنا سازد. تاسیس نخستین مدرسه دینی پس از ستم عبدالرحمان خانی در هزارستان توسط ملاغلام علی کربلائیملا غلام علی همراه با آیت الله حاج شیخ میرزا حسین (آخوند حاجی) برای نخستین بار پس از ویرانیهایی که عبدالرحمان خان در هزارستان به وجود آورده بود، نخستین مدرسه دینی را در منطقه سرولنگ ساخت. این مدرسه تا کنون بیش از یک قرن است که محل تربیت شاگردان بسیار در هزارستان بوده است و از سراسر هزارهجات محصلان علوم دینی در این مدرسه درس خوانده اند. دادخواهی قربانیان جنایت عبدالرحمان نزد مراجع تقلید توسط ملاغلام علی کربلاییملا غلام علی کربلایی در یکی از نوشتههایش میگوید که او همراه با ملا محمد افضل ارزگانی صاحب کتاب «المختصرالمنقول در تاریخ هزاره و مغول» نزد میرزای شیرازی رفته و جنایات عبدالرحمان علیه شیعیان را به اطلاع وی رسانده است. در پی همین مساله، میرزای شیرازی با وزارت خارجه ایران تماس گرفت و نسبت به کشتار شیعیان در افغانستان اعتراض کرد و دستور داد که به حاکمان انگلیسی هندوستان آن زمان بگویند که از قتل عام شیعیان در افغانستان جلوگیری کنند. زیرا عبدالرحمان خان مزدور انگلیسیها است و اگر انگلیسیها بخواهند دست از کشتار بر میدارد. اشتراک در جرگه منعقده پغمانملاغلام علی به نمایندگی از مردم ترکستان همراه غلام نبی بیک فرقه مشر در جرگه مشهور پغمان که توسط امان الله خان در سال ۱۳۰۳ برگزار شد، اشتراک کردند. او و دیگر نمایندگان مردم هزاره در این جرگه فرمان لغو بردگی هزارههای اسیرشده دوران عبدالرحمان خان جابر را از امان الله خان گرفتند. الغاء نظام بردگی، از همان آغاز، مورد استقبال گردم مردم قرار گرفت و همه از آن به نیکی یاد کردند. از جمله خوانین هزاره در جرگه کبیره منعقده ای پغمان، ملاغلام رضابیگ، ملانورمحمد و ملا غلام علی کربلایی از این امر استقبال کردند از امان الله خان قدردانی کردند. در وادی تبلیغملاغلام علی، روحانی فعال و مبارز و دوراندیش بود، او همیشه در منبر تبلیغ قرار داشت و سعی می کرد، در سخنرانی ها، بابیان شیوا و جذابش، مسائل اساسی، مشکلات و عقب ماندگیهای جامعه را، ریشه یابی نماید، به دلیل برخورداری از هوش و ذکاوت بالای اجتماعی و درک شرایط عصر و زمانه خویش، توانست جایگاه و موقعیت خاصی را، درمیان مردم کسب نموده و مصدر خدمت قرار بگیرد ملا محمد ملک مبلغ روی دوآب، می گوید: ملاغلام علی در فن خطابه، زمان شناس، مخاطب شناس و متناسب با سطح افکار مخاطبین، سخنرانی می کرد. او داستانها ومثالهای مستدل، برای تفهیم مطالب، نقل می¬نمود، در خطابه، در داخل کشور بی¬نظیر و در خارج کشور کم نظیر بود. او در حوزه علمیه نجف اشرف، در حضور جمعی از علماء و مرجع تقلید آیت الله حکیم، سخنرانی کرد. خدمات علمی و فرهنگی ملاغلام علی کربلاییملاغلام علی با کمک مردم در جاهای مختلف، مراکز علمی، مساجد وتکیه خانه ها را تهداب و پایه گزاری کرد که قرار ذیل است: ۱- مدرسه دینی سرولنگ دره صوف-سمنگان ۲- مدرسه دینی دولت آباد- بلخ ۳- مدرسه دینی رشک بهسود- وردک ۴- مدرسه دینی جنگغلی پشت بند-بغلان ۵- مدرسه دینی نیک یکاولنگ- بامیان ۶- مسجد و حسینیه سیاه دره یکاولنگ- بامیان ۷- مسجد و حسینیه چنداول- کابل ۸- مسجد و حسینیه سرغازی سیغان- بامیان ۹- مسجد و حسینیه در آجر کهمرد- بامیان ۱۰- مسجد و حسینیه آق چشمه – پشت بند بغلان ۱۱- مسجد و حسینیه در پشت قشلاق بهسودی های سرولنگ (منبر غریب) ۱۲- مسجد و حسینیه خواجه بلند بهسود، دره صوف-سمنگان ۱۳- مسجد راه برا – خواجه بلند بهسود، دره صوف-سمنگان ۱۴- مسجد و حسینیه لالیا- نوامد، دره صوف-سمنگان ۱۵- مسجد و حسینیه دالان بوینه قره-بلخ ۱۶- مسجد و حسینیه پل برق بوینه قره- بلخ ۱۷- مسجد و حسینیه شانجیر چهارکنت-بلخ ملاغلام علی کربلایی، فرهنگ مسجد و مدرسه سازی را همیشه در ذهن داشت و هر وقت جایی به مسافرت می کرد، در دهی و روستایی می رسید، که مسجد نداشت، نظر به تراکم جمعیت، مردم را تشویق به ساخت مدرسه و مسجد می نمود. وفات ملاغلام علی کربلاییملاغلام علی سرانجام در سال ۱۳۷۳ه.ش در سن ۱۲۴سالگی پس از سالهای متمادی تلاش و مبارزه چشم از جهان فرو بست و در منطقه خواجه بلند بهسود دره صوف به خاک سپرده شد. دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۳ :: ۴:۳۶ ب.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
ملاغلام علی، شاهد عینی جنایات عبدالرحمانملاغلام علی کربلائی دره صوفی (۱۲۴۹-۱۳۷۳ه.ش) از معدود عالمان دینی روزگارش بود که با چشم خود جنایات عبدالرحمان خان و حوادث پس از آن را دیده بود و یکی از کسانی بود که در جرگه پغمان حضور داشت و در راستای لغو بردگی هزارهها تلاش کرد.
ملاغلام علی کربلایی دره صوفی (۱۲۴۹-۱۳۷۳ه.ش) از معدود عالمان دینی روزگارش بود که با چشم خود جنایات عبدالرحمان خان و حوادث پس از آن را دیده بود و یکی از کسانی بود که در جرگه پغمان حضور داشت و در راستای لغو بردگی هزارهها تلاش کرد. این نوشته به زندگی پرماجرای وی میپردازد: تولد و تحصیلات ملاغلام علی کربلاییملاغلام علی کربلایی، فرزند میر کلب علی رضا، در سپیده دم ۱۲جوزا سال ۱۲۴۹ه.ش در قریه بادآسیاب دیوال قل ولسوالی بهسود، از توابع ولایت میدان وردک دیده به جهان گشود. ملاغلام علی دروس ابتدایی و سواد خواندن و نوشتن و دروس مقدماتی علوم دینی را در زادگاهش در فرا گرفت که در سراسر هزارستان از جمله در منطقه بهسود جنگ عبدالرحمان خان علیه مردم هزاره در جریان بود. بازماندهای از فاجعه بهسودملا غلام علی، در سال۱۲۷۰ه.ش برابر با ۱۸۹۱م، به اسارت و بردگی دژخیمان زمان درآمد. او در این اسارت خود با چشم سر، کشته های مردان و زنان هزاره را که کنار هم تلنبار شده بودند دید. او همراه با زنان و کودکان اسیر هزاره با پای پیاده از بهسود تا کابل را در حالی طی کرد که همگی با غل و زنجیر بسته شده بودند. او مدت بعد که از زنجیر و اسارت رهایی یافت به منطقه علیسای کاپیسا رفت و بخشی از علوم دینی را در نزد علمای اهل سنت این منطقه فرا گرفت. وی خود در این باره گفته است: در جریان تحصیل، در منطقه علیسای تگاب کاپیسا بودیم، آتش فتنه امیر وقت، کم کم رو به خاموشی گرائید. من درآن زمان، جوان بودم و پس از گذشت چندین سال اسارت و مهاجرت، واپس به بهسود زمین در حالی رفتم که در وطن اجدادی ام نام و نشانی از خانه و کاشانه باقی نمانده بودند. ملا غلامعلی کربلایی در سال۱۲۸۰ه.ش روانه مِلک ترکستان زمین شد و در دره صوف، ساکن ماندگار شد. مردم محل از ملا غلام علی دعوت می نماید، تا برای فرزندان شان درس دینی بگوید و در عوض درس گفتن، زمنیی در در منطقه اَورِی¬کُول پای¬کوتل قلا در مرکز دره صوف برای میدهند تا در آن خانهای برای خویش بنا سازد. تاسیس نخستین مدرسه دینی پس از ستم عبدالرحمان خانی در هزارستان توسط ملاغلام علی کربلائیملا غلام علی همراه با آیت الله حاج شیخ میرزا حسین (آخوند حاجی) برای نخستین بار پس از ویرانیهایی که عبدالرحمان خان در هزارستان به وجود آورده بود، نخستین مدرسه دینی را در منطقه سرولنگ ساخت. این مدرسه تا کنون بیش از یک قرن است که محل تربیت شاگردان بسیار در هزارستان بوده است و از سراسر هزارهجات محصلان علوم دینی در این مدرسه درس خوانده اند. دادخواهی قربانیان جنایت عبدالرحمان نزد مراجع تقلید توسط ملاغلام علی کربلاییملا غلام علی کربلایی در یکی از نوشتههایش میگوید که او همراه با ملا محمد افضل ارزگانی صاحب کتاب «المختصرالمنقول در تاریخ هزاره و مغول» نزد میرزای شیرازی رفته و جنایات عبدالرحمان علیه شیعیان را به اطلاع وی رسانده است. در پی همین مساله، میرزای شیرازی با وزارت خارجه ایران تماس گرفت و نسبت به کشتار شیعیان در افغانستان اعتراض کرد و دستور داد که به حاکمان انگلیسی هندوستان آن زمان بگویند که از قتل عام شیعیان در افغانستان جلوگیری کنند. زیرا عبدالرحمان خان مزدور انگلیسیها است و اگر انگلیسیها بخواهند دست از کشتار بر میدارد. اشتراک در جرگه منعقده پغمانملاغلام علی به نمایندگی از مردم ترکستان همراه غلام نبی بیک فرقه مشر در جرگه مشهور پغمان که توسط امان الله خان در سال ۱۳۰۳ برگزار شد، اشتراک کردند. او و دیگر نمایندگان مردم هزاره در این جرگه فرمان لغو بردگی هزارههای اسیرشده دوران عبدالرحمان خان جابر را از امان الله خان گرفتند. الغاء نظام بردگی، از همان آغاز، مورد استقبال گردم مردم قرار گرفت و همه از آن به نیکی یاد کردند. از جمله خوانین هزاره در جرگه کبیره منعقده ای پغمان، ملاغلام رضابیگ، ملانورمحمد و ملا غلام علی کربلایی از این امر استقبال کردند از امان الله خان قدردانی کردند. در وادی تبلیغملاغلام علی، روحانی فعال و مبارز و دوراندیش بود، او همیشه در منبر تبلیغ قرار داشت و سعی می کرد، در سخنرانی ها، بابیان شیوا و جذابش، مسائل اساسی، مشکلات و عقب ماندگیهای جامعه را، ریشه یابی نماید، به دلیل برخورداری از هوش و ذکاوت بالای اجتماعی و درک شرایط عصر و زمانه خویش، توانست جایگاه و موقعیت خاصی را، درمیان مردم کسب نموده و مصدر خدمت قرار بگیرد ملا محمد ملک مبلغ روی دوآب، می گوید: ملاغلام علی در فن خطابه، زمان شناس، مخاطب شناس و متناسب با سطح افکار مخاطبین، سخنرانی می کرد. او داستانها ومثالهای مستدل، برای تفهیم مطالب، نقل می¬نمود، در خطابه، در داخل کشور بی¬نظیر و در خارج کشور کم نظیر بود. او در حوزه علمیه نجف اشرف، در حضور جمعی از علماء و مرجع تقلید آیت الله حکیم، سخنرانی کرد. خدمات علمی و فرهنگی ملاغلام علی کربلاییملاغلام علی با کمک مردم در جاهای مختلف، مراکز علمی، مساجد وتکیه خانه ها را تهداب و پایه گزاری کرد که قرار ذیل است: ۱- مدرسه دینی سرولنگ دره صوف-سمنگان ۲- مدرسه دینی دولت آباد- بلخ ۳- مدرسه دینی رشک بهسود- وردک ۴- مدرسه دینی جنگغلی پشت بند-بغلان ۵- مدرسه دینی نیک یکاولنگ- بامیان ۶- مسجد و حسینیه سیاه دره یکاولنگ- بامیان ۷- مسجد و حسینیه چنداول- کابل ۸- مسجد و حسینیه سرغازی سیغان- بامیان ۹- مسجد و حسینیه در آجر کهمرد- بامیان ۱۰- مسجد و حسینیه آق چشمه – پشت بند بغلان ۱۱- مسجد و حسینیه در پشت قشلاق بهسودی های سرولنگ (منبر غریب) ۱۲- مسجد و حسینیه خواجه بلند بهسود، دره صوف-سمنگان ۱۳- مسجد راه برا – خواجه بلند بهسود، دره صوف-سمنگان ۱۴- مسجد و حسینیه لالیا- نوامد، دره صوف-سمنگان ۱۵- مسجد و حسینیه دالان بوینه قره-بلخ ۱۶- مسجد و حسینیه پل برق بوینه قره- بلخ ۱۷- مسجد و حسینیه شانجیر چهارکنت-بلخ ملاغلام علی کربلایی، فرهنگ مسجد و مدرسه سازی را همیشه در ذهن داشت و هر وقت جایی به مسافرت می کرد، در دهی و روستایی می رسید، که مسجد نداشت، نظر به تراکم جمعیت، مردم را تشویق به ساخت مدرسه و مسجد می نمود. وفات ملاغلام علی کربلاییملاغلام علی سرانجام در سال ۱۳۷۳ه.ش در سن ۱۲۴سالگی پس از سالهای متمادی تلاش و مبارزه چشم از جهان فرو بست و در منطقه خواجه بلند بهسود دره صوف به خاک سپرده شد. شنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۳ :: ۱:۵ ب.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
محدودیت های اقدام گروه طالبان بر مکاتب .کتب فارسی زبانان
محدودیتهای گروه طالبان از زمان تسلط دوباره بر افغانستان، علیه هزارهها(شیعیان) در تازه ترین اقدامات دستور جمعآوری کتابهای درسی فقه جعفری درطی فرمان وزارت تحصیلات عالی طالبان به دانشگاههای خصوصی آمده است: «هدایت داده که کتابخانهها تمام نهادهای تحصیلی خصوصی در افغانستان را تصفیه کنید، تمامکتابهاییکه مخالف فقه حنفی، سیاسی وکتابهاییکه مشکلات عقیدتی ایجاد میکنند، را از کتابخانهها جمع کرده و به جای آنها کتابهای سیرت نبوی جایگزینکنید. وزارت تحصیلات عالی طالبان ذریعه مکتوب نمبر469-311مورخ 23/9/1402به ریاست دعوت وارشاد مدیریت اجرائیه عمومی به امضا مولوی شیخ شاکرالله وحدت صادره شده، در طی یک مکتوب به ریاست اطلاعات وفرهنگ ولایت بامیان هدایت داده تا کتب مکاتب مذکور الی ختم رسمیات روز پنجشنبه طی فرمان نمبر1535 مورخ ۲۸/۱۱/۱۴۴۵ جمعآوری شود. گروه طالبان محدویتهای فرهنگی علیه زبان و فرهنگ فارسی، در مرز اسلام قلعه از ورود هرگونه کتاب چاپ ایران با هر موضوع و محتوایی که باشد، جلوگیری میکنند. به گفتهی زواران، طالبان در مرز اسلام قلعه، حتی قرآن چاپ ایران را جمعآوری و ضبطکردهاند.طالبان پیش از این، کتب دعا، مُهر وکفن زائران کربلا را نیز جمعآوری و به آتش کشیدند. وزارت اطلاعات وفرهنگ معینیت امورنشرات کمسیون کتاب لیست ۴۰۰ عنوان کتاب را در مرحله اول در اختیار کتابفروشیهای کابل گذاشت و فروش آنرا منع کردند و پس از آن ریاست اطلاعات و فرهنگ طالبان در ولایت دایکندی، اقدام به جمعآوری کتابهای ممنوعه از جانب این گروه کردند و در ولایت غزنی درب کتابخانه انقلاب اسلامی را در ولسوالی جاغوری بستند و کتابهای اعتقادی اهل تشیع را با خود بردند. عبدالقیوم استاد دانشگاه کابل، این اقدام طالبان را ستیز علنی با زبان فارسی است، بلکه دشمنی با علم نیز محسوب میشود وکتاب علمی به زبان پشتو وجود ندارد که دانشجویان مطالعه کنند. طالبان غیر از زبان پشتو دیگر زبانها را قبول ندارند اما این را نمیدانند که حتی یک منبع علمی در زبان پشتو وجود ندارد، کتابهایی را که آنان درزبان پشتو خوانده اند جز خانسالاری و برادرکشی محتوایی نداشته است. محتوای کتابهای ممنوع شده از سوی طالبان قرار ذیلاند: -کتابها درباره باورهای اهلتشیع؛ -کتابها درباره حکومتداری مدرن؛ -کتابها درباره جامعه شناسی اجتماعی و دینی؛ -کتابها دربارهی چهرههای سیاسی؛ -کتابها درباره دموکراسی وآزادیهای سیاسی و اجتماعی؛ -کتابها درباره هنرها، بهشمول نقاشی؛ -کتابهای رمان و شعر است. مبایع: https://fa.shafaqna.com/news/ شفقنا افغانستان https://www.jomhornews.com/fa/news/ خبرگزاری جمهوری https://www.khabaronline.ir/ خبر
چهارشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۳ :: ۹:۴۳ ق.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
پیک ونوید بهاری، ازراه میرسد چه جمله زیبا و هزارگی به معنای"نم نم باران، باران در حال آمدن است" است. این جمله تصویری آرامبخش از هوای بارانی و بوی خوش طبیعت زمین ترشده را به ذهن میآورد. حس و مفهوم - احساس آرامش: تداعیکنندهی لحظات آرامشبخش و نوستالژیک است. - طبیعت و طراوت: بوی باران معمولاً احساسی از تازگی و نو شدن سال را به همراه دارد. اهمیت بوی باران در فرهنگما بوی باران، که اغلب به عنوان (پتریکور) شناخته میشود، در بسیاری از فرهنگها و جوامع جایگاه ویژهای دارد. این بو که پس از بارش باران روی خاک خشک ایجاد میشود، حس تازگی و آرامش را به همراه دارد و در ادبیات، اساطیر و حتی علم، مورد توجه قرار گرفته است. در فرهنگ هزارگی در فرهنگ هزارگی، باران و بوی آن نمادی از (طراوت، پاکی و تجدید حیات) است. باران در ادبیات هزارگی نیز جایگاه برجستهای دارد و اغلب به عنوان نشانهای از خیر، برکت و رحمت الهی توصیف میشود. بوی خاک پس از باران نیز در نوشتهها و اشعار مولاناشاکربلخی به عنوان لحظهای دلنشین و آرامشبخش یاد شده است. (بوی عشق یار میدهد کوهسار بلخ/این نگهت برین است از روزگار بلخ ) نم نم باران در فرهنگها در بسیاری از فرهنگهای دیگر نیز بوی باران اهمیت دارد: - در فرهنگ بومی هزارگی، بوی باران اغلب به عنوان نشانهای از فصلهای بارانی و دهقانی موفق تلقی میشود. - در ادبیات غربی، بوی باران گاهی به نوستالژی و خاطرات گذشته اشاره دارد. - در علم، این بو به دلیل ترکیبات شیمیایی خاصی که توسط باکتریهای خاک تولید میشود، مورد مطالعه قرار گرفته است. نتیجهگیری بوی باران نه تنها در فرهنگها، بلکه در علم و طبیعت نیز جایگاه ویژهای دارد و به عنوان نمادی از تازگی، آرامش و ارتباط انسان با طبیعت شناخته میشود. قدم زدند در هوایی بارانی دل به یاد چوپانی(خواجه بلندبهسود )میافتد، ببار باران که باریدن ثواب است/بچر گوسفند که چوپان در عذاب است. دل به یاد اسطوره امام نم نم باران بهاری شور وطراوت تازه را به انسانها به ارمغان می آورد، از سوی دیگر قامت بخت هزارگی در این ماه یعنی (حوت) خمیده شکسته میشود، پیر پشمینه پوش امید صدها سال هزارهها نیست و نابود میشود، هزارهها در این ماه زانوی غم را در بغل گرفته به سوگ آن ابر مرد مخته کنان در گوشه خزیده به فکر فرداها میرود یاهو... برچسبها: National Rural Access Program, NRAP دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ :: ۹:۵۸ ق.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
زندگی نامه انجینر صدرالدین قرین / نویسنده: محمدنایب علی توسلیتولد/تحصیلاتصدرالدین قرین فرزند محمدیعقوب خزانهدار، یکی از فرزندان پرتلاش، دلسوز و با درد مردم هزارهستان است، که در سال ۱۳۲۷ه.ش در قریه تحتجوی ولسوالی درهصوف- سمنگان چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی خود را در مکتب خانه محلی آغاز سپس تا صنف نهم در مکتب مرکز درهصوف ادامه داد. پس از آن به شهر کابل رفت، با اخذ امتحان سویه در لیسه شاه دو شمشیره به صنف دهم شامل شد و صنف دوازدهم را به پایان رساند. از اینکه صنف دوزادهم را موفقانه به اتمام رسانده بود، وارد انستیتوت پولی تخنیک کابل شد، در رشتهی انجینری(مهندسی)سیول برقشاملگردید، درسال۱۳۵۱ش اولین دانشجویان بودند که ازایندانشگاه فارغالتحصیل گردیدند، جلسات قرین، در جمع محصلین دانشگاهی بهکالبد نیمه جان آنها، جان تازه میبخشید، شور و شوق و علاقه به وجود میآورد، از این رو، وی از طرف رژیم داود خان، مورد تعقیب قرار گرفت. آموزگاری و جهاد فرهنگیقرین در جریان تحصیل مدتی، به صفت معلم در مكتب لیسه حبیبیه مشغول خدمت گردید. از آنجا كه در آن روزگاران اوج فعالیتهای گروههای چپی جهت ترویج افكار و اندیشههای ضد دینی بود، استاد قرین، جهاد فرهنگی را آغاز كرد. او علاوه بر تدریس كتابهای درسی معمول، به گفتهی آقای حیدری[۱]، یكی از هم صنفانش است، (قرین به ترویج معارف دینی و آشنا نمودن شاگردان با كتابهای مذهبی و تقویت اندیشههای اسلامی در برابر افكار انحرافی چپیها و خود باختگان در برابر فرهنگ بیگانه پرداخت، تا از این طریق بتواند اعتماد به نفس آنان را تقویت، باورها و اعتقادات دینی آنان را استحكام، دین و ارزشهای آن و عزت جامعه را حفظ نماید. پس از هشت ماه تدریس و فعالیت در لیسه عالی حبیبیه، از آنجا به صفت کارمند مدیریت برق در تخنیکم کابل استخدام شد). قرین،کارمند انجینری برق تعیین شد مدت ایفایی وظیفه نمود، تمام محرومیتهای مردمش را پیبرد با دشواریهای فراوان کم کم به پختگی رسید، وی دارای روحیه آزاد اندیشی بود درکابل به اتحاد تنظیم روحانیت نوین سر وکار پیدا کرد، از آنجا با رهبر شهید استاد عبدالعلی مزاری آشنا شد، وی یکی از همکاران نزدیک رهبران سازمان نصر افغانستان بود. نهضت جوانان در دانشگاه کابلداکترحق شناس درمورد نهضت دانشگاه کابل مینویسد: پس از سال۱۳۴۳ش(۱۹۶۴م) عدهای از استادان مسلمان، آگاه و با ایمان دست به کار شدند ونخستین هستهی مبارزه و مقاومت را در برابر کمونیستها و در مرکز پوهنتون پایهگزاری کردند ویک تعداد از جوانان مسلمان و مبارز را به دورخود جمع نمودند، پوهاند غلام محمد نیازی با جمعی ازهمفکران خویش چون استاد ربانی، توانا، سیاف و…بود. در آغازین سالهای ۱۳۴۸ بار دیگر حلقههای سیاسی در دانشگاه کابل شکل گرفت و جوانان وطن در دانشگاه کابل(نهضت جوانان) را در قالب مجالس وگردهماییهای سیاسی در دانشگاه کابل شروع نمودندکه در رأس آن استادان عبدالرحیم نیازی، داکتر غلام محمد نیازی، داکتر عمر، انجینر صدرالدین قرین و… پرفیسور برهان الدین ربانی،گلبدالدین حکمتیار، قاضی محمد امین وقاد، انجینر احمد شاه مسعود و… جوانان پر شوری بودند که در این حلقات حزبیکار مینمودند. با کودتای سردار داود خان در سال ۱۳۵۲ اعضا وهواداران آن تحت فشار رژیم وقت که زیر تأثیر شاخة پرچم حزب دیموکراتیک خلق قرار گرفتند. افسران و دانشجویان که داودخان را در کودتا یاری رسانیده بودند به احزاب کمونیستی تعلق داشتند که در آن سالها و در دهه دیموکراسی مبارزان رقیب هم محسوب میشدند که در مکاتب و دانشگاهها و مراکز علمی و ادوار دولتی درگیریهایی با هم داشتند. با قدرت گرفتن آنها، مخصوصاً وزیر داخله وقت که عضو حزب خلق بود، به دستگیری وسیع و گستردهای زد، انجینر صدرالدین قرین، امین وقاد، داکتر عمر و… مخفیانه به اکادمی پولیس ملی استخدام شد[۲]. اکادمی پولیس ملیقرین، در اواخر سال۱۳۵۲ش وارد «اکادمی پولیسملی» نظامی کابل گردید در تعلیمگاه پولیس بیشتر از یک سال آموزش دید، برخی از قوانین و مقررات نافذة کشور توسط قانون داود خان لغو یا تعدیل گردید، رتبة دریم ساتنمن راکسب نمود، قرین به دلایل نامعلوم مدتی ترک وظیفه کرد، اما کودتای۷ ثورسال ۱۳۵۷ در شروع آبستن بود، برای ایجاد تشکیلات حزبیکه هدفمندانه و در راستای منافع و آزادی مردم افغانستان میاندیشید، گهگاهی با بزرگان در کابل و استاد شهید عبدالعلی مزاری دیدارها وملاقات داشتند. حاجیخلیل درهصوفی میگوید: به همین دلیلآقای قرین تعلیمات نظامی را دیده بود همراه با جمعی از دوستان صمیمی چریکهای با تجربه بود، تهاجم نظامی نیروهای اتحاد شوروی به افغانستان و آزادسازی برخی از ولسوالیهای شمال افغانستان از تحت حاکمیت حزبی کابل، اراده آقای قرین با همرزمانش را مبنی بر مبارزات مسلحانه بر علیه نیروهای اشغالگر و نجات کشور ادامه و گسترش دادند. دیدارها با رهبر شهیدآقای حیدری میگوید: (در سال۱۳۵۰ش رهبر شهید استادعبدالعلی مزاری تازه از عسکری ترخیص شده از ولایت خوست به کابل آمده بود (قبلاً باهم در سالهای ۱۳۴۷ش با شهید بلخی ارتباط داشتیم، سیمایی مزاری توجه مرا به خود جلب کرده بود) ما در تکیه خانه چنداول دیدارهای با استاد شهید به طور مکرر داشتیم وگاه در پارک زرنگار وگاهاً درمساجد باهم بهگفتگو مینشستیم وطبیعی استکه اندیشههای موج و انقلابی عسکر تازه ترحیض شده روح ما را متلاطم ساخته و در مسیر مقدس مبارزه و مقاومت به تودهها رهنمونش میساخت. رهبر شهید برای ما میگفت: اگر ملا میشوی باید مجتهد شوی، اگر روضه خوان میشوی باید واعظ و خطیب شوی، اگر دزد راه زن میشوی باید بانک را بزنی نه خانه مردم بیچاره را، اگر سیاستمدار میشوی باید رئیس و وزیر شوی نه مأ مور و اگر انجینر میشوی باید مدیر وسر دفتر شوی[۳]… این اندرزها به گونهی بر روح روان ما تأثیر کرد که همه را مو به مو به اجرا گذاشتیم، قرین مدیر برق در پلی تخنیکم کابل شد، من شدم مدیر نفت وگاز در بندر آیخانم تخار شدم. با نزدیک شدند کودتای ۷ ثور سال۱۳۵۷ش که به سرنگونی حکومت داود خان انجامید. با ایجاد حکومت نور محمد ترکی ابرهای سیاه تاریک فضای کشور را تیره کرده بودند، قرین از آنجا روانهی ولسوالی دره صوف گردید). زندان سمنگانبا سر نگونی حکومت داودخان قرین، در درهصوف آمد در بعضی محافل ومجالس سخنرانیهایی داغ آتشین ایراد میكرد و جلسات مخفیانه با شیخ علی اکبر نهضت داشت . رژیم كمونیستی که تازه به قدرت رسیده بود، تشكیل جلسات مخفیانه قرین را تحت تعقیب داشتند، تا اینكه در ۲۲سنبله ۱۳۵۷ش دستگاه استخباراتی دولت او را همراه چند تن دیگر دستگیر كرده از جمله برادر وی معلم سراج، معلم عبدالوهاب واثق، شیخ کاظم جعفری، شیخ خادم حسین ناطقی، شیخ عبدالحسین(آخوندزوار)، طالب حسین قریهدار[۴] و… مجموعاً۱۶ نفر به زندان سمنگان فرستاده شد مورد شکنجه سخت قرار گرفتند[۵]. مبارزه مسلحانهبا وقوع فاجعهی هفت ثورسال ۱۳۵۷ش، و روی كار آمدن كمونیستها در افغانستان كه سرآغاز تحول و رویدادهای جدیدی در حیات اجتماعی و سیاسی مردم ما گردید، سه راه در برابر آحاد ملت قرار گرفت كه با انتخاب هر كدام سرنوشت و آیندهی خویش را رقم بزند:
برای رهایی وطن و دفاع از هویت دینی شان، جهاد در مقابل حكومت ضد دینی را آغاز كنند. همان طوری كه ملت ما با داشتن روحیهی استقلال طلبی و حساس در برابر تهدیدات هویت دینی، در تاریخ افغانستان هرگز اسارت و بردگی غیر را نپذیرفته و بارها در برابر اشغالگران و دست نشاندگان آنها ایستاده و استقلال كشور را حفظ كردند، این بار نیز علیه حكومت ضد دینی دست نشاندگان روس، قیام و نهضت اسلامی را آغاز كردند. مردم درهصوف پیشآهنگ آن گردید، با تلاش ومحوریت علماء و موسفیدان متدین، در زمستان سال ۱۳۵۷ش، برای آزاد سازی ولسوالی درهصوف قیام کرد، قرین، با در دست گرفتن تفنگ همگام با سایر مردم مؤمن درهصوف، در جهاد مسلحانه شركت میكند و سلاح را قلم و خط خون را سرمشق خود قرار میدهد از آنجا كه قرین معتقد بود، پیروزی علیه دشمنان دین و وطن، جز در قالب تشكیلات منظم و منسجم میسور نیست، با آگاهی و شناخت كه از كادر رهبری سازمان نصرافغانستان به ویژه از رهبر شهید استاد عبدالعلی مزاری(رح) داشت و بیشتر اعضای آن را محصلین دانشگاه كابل و عالمان دین، روشنفکران مبارزین تشكیل میداد، به عضویت آن در آمده و جهاد و مبارزه را در قالب تشكیلات ادامه داده و در جبهات محتلف درهصوف و… حضور فعال و مؤثر داشت. قرین، هرچند در ابتدا به صورت یك مجاهد و افراد عادی جبهه، درصحنههای نبرد درجمع همرزمانش حضور مییافت اما ایمان، تقوا، اخلاص، شهامت، صبر و استقامت، حلم و بردباری، صداقت، درستكاری، فروتنی، ساده زیستی و مدیریت او باعث شد تا به عنوان فرمانده زبده در درهصوف منصوب گردد. او هر چند عضو یك جریان مبارز بود اما به وحدت نیروها در سطح منطقه میاندیشید و تنشهای كه در منطقه توسط برخی افراد ایجاد میگردید، همراه با دیگر خیرخواهان با درایت خنثی كرده و وحدت را حفظ مینمود و جلو ایجاد تشتت و اختلاف در جامعه را میگرفت. سفر به هزارستانقرین، طنین فریاد بلند مبارزات داد خواهانهی مردم محروم خویش را از بزرگان شنیده وبا چشم سردیده بود، از این رو تصمیم گرفت به مناطق محروم هزارجات سفر کند بیشتر درد و رنج محرومیت مردم خود را لمس کند. حاجی خلیل درهصوفی میگوید: من در سال۱۳۶۵ش در دهن رشقهی بهسود میدان وردک بودم، تازه آفتاب طلوع کرده بود چند فرد نظامی با پای پیاده از سمت دَلنه به طرف دهن رشقه آمدندگفتندکاروان استاد عبدالعلی مزاری آمدند که همراهان استاد مزاری، استاد عزیزالله شفق، استاد قرین، حیدر دهقان، وچند تن دیگر، جهت خاتمه بخشیدند جنگهای داخلی و ایجاد وحدت بین احزاب وگروهها سخت در تلاش بودند، تا این هیولا از جامعه رخت ببندد. استادقرین استقلالیت عمل خویش را درقبال بیعدالتیهای حکام استبدادی عوض ننمود و آشکارا سیاستهای خویش را برای مردمش تشریح مینمود وبه پیمان خویش صادقانه وفادار و تا آخرین توان به آن پابندی داشت. مسافرت هادر خاطرات سیاسی رهبر شهید آمده، (من برای آقای قرین سفارش کردم یک پایگاه نظامی در شولگر و یک پایگاه در درهصوف درست کنید[۶]. قرین، سرگرم فعالیتهای گوناگون سیاسی اجتماعی و نظامی در منطقه بود و درآن سال به خاطری بعضی از ضرورتها و مشکلات جبهه در سال۱۳۶۱ش به خارج از کشور سفر کرد وارد کشور ایران گردید و فعالیتهای سیاسی ایشان در خارج از کشور در میان مهاجرین و گروه های سیاسی و محافل فرهنگی بود. بنا به گفتهی علی یاور حبیبی:( استاد قرین در قم با کمک افرادی همچون رهبر شهید استاد عبدالعلی مزاری، عزیزالله شفق، قربانی علی عرفانی، محمد ناطقی، صابری لعلی، یوسف واعظی، سیدحسین حسینی درهصوفی، آیت الله میرحسین صادقی ترکمنی(پروانی)،دفتر سازمان نصر در قم را فعال ساختند. پس از یک سال اقامت در ایران، سپس باکاروان نظامی رهسپار وطن گردید، بار دیگر جهت سروسامان دادن جبهات تازه تشکیل دو باره درسال۱۳۶۵ش روانهی کشورا ایرانگردید، دربخش از خاطرات سیاسی رهبر شهید آمده، قرین درخواست تجهیز واکمالات قطعات وجزوتامهای تازه تشکیل را میکند[۷]. هم گام با رهبرشهیداستاد قرین، در چندیم مرحله در سال های ۱۳۶۴،۱۳۶۵همگام با رهبر شهید سلاح وامکانات نظامی از ایران به افغانستان آرود در مرحله اخیر در سال ۱۳۶۷کاروان نظامی شهید مزاری از سوی استخبارات داکتر نجیب شناسایی شد که در این باره حاجی خلیل درهصوفی چنین میگوید:(کاروان نظامی شهید مزاری از سوی استخبارات دولت داکتر نجیب کشف تحت مراقبت و چندین بار مورد حملات هوایی و زمینی قرارگرفت. و در این حالت شایعه گم شدن و اسارت استاد شهید عبدالعلی مزاری بر سر زبانها افتاد و این وضع یک حالت سردرگمی آمیخته با وحشت و امیدواری را به وجود آورد، اینجا بود سر پرست کاروان زمین خورده را، استاد قرین به دوش گرفت تا به بامیان رساند). کمین گاه چپچلدر ۱۵حمل سال۱۳۶۴ه.ش مکتوب از جانب استاد شهید عبدالعلی مزاری، از شولگر به پایگاه نظامی سازمان نصر درهصوف مواصلت مینماید در آن مکتوب از استاد شیخ کاظم جعفری مسؤل سازمان تقاضایی کمک و همکاری را مینماید. شیخ احکامالدین حکیمی میگوید: استادکاظم جعفری، استاد قرین را همراه۵۰ نفر از چریکهای ورزیده به شولگر فرستاد، طبق پلان ونقشهای استاد شهیدمزاری درکوه استراتژیک البرز پسته وسد محکم ایجاد میکند، در یک فرصت مناسب بالای ولسوالی چمتال حمله نماید تا ولسوالی متذکره از تصرف نیروهای شوروی آزاد نماید. آقای احمدی میگوید: بعد از مدتی قرین دو باره به درهصوف باز میگردد، اما متأسفانه در مسیر بازگشت در گذرگاه چپچل به کمین مخالفین مواجه و تعداد از همزرمان قرین شهید و زخمی میشود اسامی شهدای چپچل قرار ذیل اند: ضابط غلام حسین، مهدوی، حمزه از بند نوامد، رجب بشیر از خواجه بلند بهسود، محسن گلوانسای، حاجی خلک، حیدر دهقان از مرکز درهصوف و… جام شهادت را نوشیدن سبکبالان به پرواز در آمدند[۸]. قرین، از دیدگاه بزرگاناستاد عزیزالله شفق بهسودی میگوید: (قرین یکی ازجوانان تحصیل یافتهی کابل بود. اوجوان متعهد، مذهبی و دلسوز مردم بود و قریحة شعری و ذوقی سرشاری داشت گاهی در فراق یاران شعر میسرود، هم کاری نظامی و همکار فرهنگی میکرد. در رسایی مرگ رهبر شهید در مزارشریف شعر جانسوز سروده که متأسفانه در دسترس قرار نگرفت، قرین از یاوران نزدیک رهبر شهید بود). محمدرضا ضیایی[۹] چنین مینویسد: (قرین، در درهصوف با انگیزه و انرژی ویژهی که داشت به تعلیم وتربیت جوانان و مدافعان مردمی پرداخت و به پایگاه تربیتی و دفاعی سازمان نصر، شکوه و رونق خاص بخشیده بود. وهر صبح شام نه تنها اهالی پایگاه بلکه همسایههای دور دست و قریههای اطراف مردم صدا ونجواهای منظم قرین را میشنیدند). استاد قرین برای رسیدن به هدف و برآوررده شدنآرمانهای مقدس و به پیروزی رساندن قیام ومقاومتهای مردمی از هیچ نوع فداکاری دریغ نکرد، خرد، بزرگی و فداکاریهای او سرمشق نسل فردا ماست. حاج احمد احمدی[۱۰] چنین مینویسد: دراجلاسمسئولان و فرماندهان گروههای جهادی در بامیان در تابستان ۱۳۶۸ش که تصمیم به تشکیلحزب وحدت اسلامی افغانستان گرفته شد، استاد قرین، درفعالیتهای سیاسی در کناررهبرشهید استاد عبدالعلی مزاری نقش مهم داشت. قرین، مرد جهاد، مبارزه، متعهد و آرام بود، او با لبان ملیح دوستانش را همراهی میکرد. محمدعلی شجاعی[۱۱] چنین میگوید: استاد قرین، در ایام جوانی اندیشه آزاد خواهی داشت وکارهای او الهام گرفته از رهبرشهید بود، وی از افراد تأثیر گذار و از رهبران فکری انقلابی در درهصوف به شمار میرفت. در دوران جهاد نقش مهم به سزایی داشت. داکترمحمدعیسی رحیمی میگوید: قرین، بزرگترین پرچمدار آزادخواهی بود که عمر گران مایهاش را در راه جهاد وآزادی تا آخرین نفس وقف نمود. محمدعلم جویا[۱۲] چنین میگوید: آشنایی من با استاد قرین از سال ۱۳۵۹ ش شروع شد وتا آخر ادامه داشت و از نگاه اخلاق و رفاقت یک مجاهد متعهد و پاک بود، ازنگاه محیط خانوادگی به قول خودش با این که یک اشراف زاده بود، ولی سخت یک انسان متواضع ومبارز خود ساخته بود، تا امروز شخصیت خود ساختهای آن مجاهد پاک و راستین هرگز فراموشم نگردیده است. درآن زمان مجاهدان خود ساخته وپاک مانند قرین بسیارکم پیدا میشد. یکی دیگر از ویژگیهای مرحوم قرین این بود که تا آخر مجاهد پاک ماند ومانند بسیاری از مجاهدان دیگر آلوده نگردید وهمچنان پاک از این دنیای فانی به سوی معبودش سفر کرد. محمدعلم جویا نسبت به جدایی و دوری از ایشان تحت عنوان “قــریــن نــامــه” چنین شعر سروده است. قـرین روح رنجــورم قــریـــنم دوای زخـم نـاسـورم قـریــــنم انیـس روز و شب هـایی جـوانی بـه وقت نـالـه و شــورم قـریـنم بـه یـاد روزگاران قـــــدیـمــی هـم اینـک خون دل خورم قرینم از آن هنــگامه های مسـتی دل کـنون دورم کـنون دورم قرینم فرستم پیک روح خویش سویت اگـر خود، در تـهِ گـورم قرینم بود گـور من اکنون هجر میهن قـرین روح رنجـورم قـریــنم به میـثاقی که بسـتی با وفا باش منم «جویایی» آن شـورم قرینم دچار مریضیاستاد قرین، پس از تحولات انقلاب درکشور، عمر خود را وقف جهاد فیسبیلالله کرد، درجریان انقلاب سه تن از برادران استاد قرین، معلم سراج،حاجی طاهر ومحمدقاسم به شهادت رسیدند این حوادث بر روح و روان وی تأثیرمنفی نمود، ایشان مدتی دچار مریضی گردید در۶ سنبله۱۳۸۹ به رحمت حق پیوست. منابع:
[۱] – مسؤل نشریهی تنظیم نسل نو هزاره مغل۲۰۰۵ [۲] – حق شناس، دکترشیر احمد نصری دسایس و جنایات روس در افغانستان (از امیر دوستمحمدخان تا ببرک) تهران: ۱۳۶۳. [۳] – مصاحبهی اختصاصی باغلام حیدر حیدری مسؤل نشریهی تنظیم نسل نو هزاره مغل،۱۴۰۳. [۴] – توسلی،طلوع دره صوف درگذر بحران تاریخ ص۹۲-۱۳۹۹ [۵] – عبدالمومن طلوع، مغولها هزاره، هزارستان- https://mogholha.blogfa.com [۶] – خاطرات سیاسی، رهبر شهید استاد عبدالعلی مزاری ص۱۳۰ [۷] – همان ص۱۳۸ [۸] – مصاحبهی اختصاصی با عاشورعلی احمدی،کلانتر ناحیه ۱۱شهرمزارشر یف۸ : ۱۴۰۲ [۹] – محقق نویسنده وپژوهشگر، محمدرضاضیایی. [۱۰] – حاجی احمد احمدی دیبلومات سرقونسلگری افغانستان درمشهدایران. [۱۱] – جنرال پرافتخار، محمدعلی شجاعی. [۱۲] – محمدعلم جویا مسؤل عمومی فرهنگی شمال حزب وحدت اسلامی افغانستان. دوشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۳ :: ۱۰:۳۸ ق.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
فرهنگ هزارگی؛ روزی در تقویم فرهنگی اقوام/ مهدی نوری۱۹ می به نام روز فرهنگ هزارگی نامگذاری شدهاست؛ روزی که نامگذاری آن حتی اگر هیچ دلیل موجهی نداشته باشد، برای نشان دادن فرهنگ، مفاخر، نماد، تاریخ و سنتهای فرهنگ یک قومیت بزرگ، کاملا ضروری است و بر همه کسانی که به نحوی خود را منسوب به تاریخ و فرهنگ هزاره میدانند لازم است که به این بهانه، بخشی از فر و شکوه و افتخار تاریخ فرهنگی قوم هزاره باشند و آن را به جهانیان و سایر اقوام نشان دهند. به بیان دیگر، هرکسی که تجربه زیسته او در زمینه تاریخ فرهنگی هزاره قرار میگیرد یا در بستر تاریخ هزاره زندگی کرده، هویت پیدا کرده و به آن ربط و نسبت دارد، در این روز باید نماد و نماینده فرهنگ هزارگی باشد. فرهنگ هزارگی البته تنها کلاه زیبای دستدوز زیبا یا واسکت دکمهدار و «سلسلههای سکهدار» آویخته بر پیشانی دختران و زنان مناطق مرکزی نیست. فرهنگ هزارگی، فرهنگ مبارزه با طبیعت خشک و خشن و سرد و نامهربان است. فرهنگ صبر و صلح و سختکوشی است. فرهنگ مدارا و بردباری و همزیستی مسالمتآمیز است. فرهنگ دینداری و ایمان و باورهای برین الهی است. فرهنگ پاسداشت ریشههای کهن و حفظ آخرین خاکریزهای زبان شکوهمند فارسی دری است. فرهنگ احترام و ادب و تکریم انسان است. فرهنگ دانشاندوزی و آفرینش علم و کسب دانش و گسترش دانایی و توانایی و خرد است. فرهنگ جنگندگی و ستیهندگی در برابر بیداد و استبداد است. فرهنگ مطالبه عدالت برای همه است. فرهنگ وفاداری به منافع و مصالح بزرگ وطنی است که هرگز با آنان مهربان نبودهاست. فرهنگ ارزش انسانی زن و شکستن تابوهای منحط محرومیت دختران از آموزش و تحصیل است. فرهنگ رقابت مثبت برای اعتلا و آبادی و ترقی و رفاه ملی است. فرهنگ استفاده حداکثری از امکانات حداقلی است. فرهنگ شکستن زندان جغرافیایی و جبر تاریخی و غلبه بر سیاست مبتنی بر محرومیت دولتهای فاسد و فاشیست و تمامیتخواه مرکزی است. فرهنگ یافتن راههای دشوار برای عبور از موانع به منظور رشد و رفاه است. فرهنگ افتخارآفرینی برای وطنی است که هرگز آنها را از خود نمیدانسته است. فرهنگ سیاست مبتنی بر مدنیت و مدارا و مردمسالاری است. فرهنگ پایبندی به اصول اخلاقی حتی در برابر دشمن خویش است. فرهنگ جامعهپذیری و تمدنسازی است. هریک از اینها و چه بسیار ویژگیها و شاخصههای دیگر این فرهنگ افتخارآفرین و شکوهمند، میتواند محمل و بهانهای برای شناساندن و نشان دادن فرهنگ هزارگی به افغانستان و جهان باشد. هزارهها و همه کسانی که در ظل و ذیل این هویت قومی و فرهنگی قرار میگیرند، خود را با آن تعریف میکنند و به آن ربط و نسبت دارند، به بهانه روز فرهنگ هزارگی باید یک الگوی کامل از تمدن و تاریخ و فرهنگ قوم خویش باشند تا همه مردم افغانستان بدانند که هزاره کیست و فرهنگ هزارگی چیست و به این ترتیب، فرهنگ هزارگی هم روزی شکوهمند و بزرگ و پرافتخار در تقویم فرهنگی اقوام و ملل افغانستان و جهان باشد. روز فرهنگ هزارگی در عین حال باید این بستر و زمینه را در اختیار هزارهها و دیگر اقوام افغانستان قرار دهد که بیشتر از همیشه همدیگر را بشناسند، پیوندهای پنهان و ریشههای نهان مشترک خویش را کشف کنند و با عبور از عصبیتهای سیاسی و میراث سالها خصومت و نفرت به هم نزدیک شوند و به زندگی صلحآمیز در این خانه بزرگ مشترک، دست یابند. روز فرهنگ هزارگی همچنین باید بهانه و زمینهای برای نامگذاری روزهای دیگری برای شناسایی فرهنگ و سنت و تاریخ و تمدن دیگر اقوام کشور شود تا به این ترتیب، هم فرهنگ ملی بارور و شکوفا شود و هم به جای عصبیتهای ویرانگر سیاسی و کینه و نفرت ناشی از تبلیغات مسموم و منفی، شناخت و تعاطی و تعامل فرهنگی، راه ما برای تبدیل شدن به ملتی متحد و یگانه را هموار سازد و به صلح و ثبات و زندگی صلحآمیز منجر شود. چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳ :: ۶:۵۷ ق.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
گروه طالبان بازار تور دره صوف را مصادره کردندبه تاریخ 2جدی سال 1403 گروه سیاه متخجر طالبان زمین های بازار تور در منطقه هزاره نشین دره صوف را مصادره کردند، به تا خرین سال 1403 اعلان نمودن که خانه ای خود را ترک نماید ،گروه طالبان بازار تور دره صوف ماهانه در بدل 85هزار افغانی اجاره داده است ، وزارت عدلیه گروه طالبان در 27 عقرب سال جاری گفتند در دره صوف 66 حریب زمین دولتی در دره صوف شناسای شده است به گزارش خبر گزاری پایگاه زمین های مناطق هزاره نشین مصادره می شود. منابع محلی در ولایت سمنگان به خبرگزاری پایگاه گفتهاند که گروه طالبان بازار “تور” دره صوف این ولایت را دولتی اعلام کرده و آن را مصادره کردهاند. به گفته منابع، این بازار سالها در اختیار مردم منطقه بوده و حالا گروه طالبان با این اقدام، معیشت هزاران خانواده را تهدید کردهاند. 450 دکان و13هوتل و8 سرایی تجارتی را دولتی اعلان کردند، بازار “تور” دره صوف به دلیل نزدیکی به معادن غنی زغالسنگ از اهمیت اقتصادی ویژهای برخوردار است. منابع افزودند که مردم محل اسناد و مدارک که نشان میدهد بازار و زمینهای اطراف آن متعلق به مردم است را در دست دارند، اما گروه طالبان مدارک آنان را باطل اعلام کرده و بازار و اطراف آن را مصادره کرده است. باشندهگان محل این اقدام گروه طالبان را نقض حقوق مالکیت خود دانسته و از نهادهای حقوق بشری خواستهاند که به وضعیت آنان رسیدگی کنند. آنان تاکید دارند که این تصرف، بحران اقتصادی را در منطقه تشدید خواهد کرد. این در حالی است که گروه طالبان در جریان سهسالونیم گذشته بهصورت پیوسته در مناطق محتلف افغانستان به بهانههای مختلف زمین و اموال مردمان بومی را غصب و مصادره کردهاند. جمعه ۳۰ آذر ۱۴۰۳ :: ۷:۱۹ ق.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
گزارش تصویری از دره صوف/ ولایت سمنگاندره صوف: یکی از ولسوالی های ولایت سمنگان میباشد. در حدود 130 کیلو متر دور از شهر ایبک مرکز سمنگان و 200 کیلو متر از شهر مزارشریف دور اند. مساحت مجموعی این ولسوالی در حدود 4400 متر مربع میباشد. تصویر هوایی از دره صوف قسمت زیادی از این دره را تپههای بلند و هموار احتوا نموده است. همه ساله در این تپه ها گندم للم (گندم سفید)کشت میشود. ارتفای دره صوف حدود 1400 متر از سطح بحر میباشد. دریای خروشان دره صوف از قلعه سرکاری مرکز دره صوف گذشته به زیبای این منطقه افزوده است. درحال حاضر مردم طور شخصی توربین های خیلی کوچک را در این دریا نصب نموده و از آن برق استحصال مینمایند. در این ولسوالی 11 مکتب ابتدائی یک لیسه، دو مدرسه دینوی فعال اند.
اهالی دره صوف الی سالهای 2002 بکلی از تمدن دور باقی ماندن. راه دیگر دره صوف از مزارشریف میباشد. در این اواخر دولت کار قیر ریزی این سرک را با همکاری دولت کوریا جنوبی به هزینه 60 میلون دالر آغاز نموده است که کار ان جریان دارد. دره صوف در این اواخر به دو ولسوالی تقسیم شدن دره صوف بالا و دره صوف پائین. قریه جات مشهوراین ولسوالی دایمراد، وچهارده میباشد. تصویر دره صوف تصوبر زیرکی تولیدات: محصولات زراعتی این مردم عمدتا گندم للم میباشد. محصولات دومی اهالی این ملت سنگ ذغال میاشد. معدن دره صوف افغانستان که از جمله مواد معروقاتی کشور به حساب می اید. یکی از عوایدات اهالی دره صوف محسوب میشود. جمعه ۳۰ آذر ۱۴۰۳ :: ۷:۰ ق.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
معاهده گندمک/ از لابلای تاریخمعاهده گندمک، در گندمک در تاریخ ۲۶ می ۱۸۷۹ م. میان امیر محمد یعقوب خان نواسه امیر دوست محمد خان و «سر لوئیس کیوناری» نماینده سیاسی انگلیس در ده ماده به امضا رسید. خط دیورند (به رنگ قرمز و سیاه (نقشه بالا را ببینید)) مرز بین افغانستان و راج بریتانیا را تشکیل میدهد. بدین وسیله امیر محمد یعقوب خان علاقه کرم تا ابتدای جاجی، درهٔ هیبتناک خیبر تا کناره شرقی هفت چاه، لندی کوتل و سیبی و پشین را تا کوه کوژک و استقلال افغانستان را یکجا به هند بریتانیا تسلیم دادند. به استقبال موفقیت این معاهده «لیتن» گورنرجنرال هند در هند برتانوی و کابینهٔ «بنجامین دیزرائیلی» در لندن از شادی این فتح عظیم و سهلالحصول که شاهرگهای حیاتی سوقالجیشی افغانستان را (بولان، پیوار و خیبر) در دسترس انگلیس گذاشته بود، جشن گرفتند.
متن عهدنامه گندمک این عهدنامه مبنی بر شرایط ذیل بین حکومت بریتانیا و والا حضرت محمد یعقوب خان امیر افغانستان و متعلقات آن به غرض اقامه روابط صلح و دوستی منعقد گردید: ۱- از روزی که این عهدنامه به تصدیق طرفین میرسد، بین حکومت بریتانیا و والاحضرت امیر افغانستان و متعلقات آن و جانشینان امیر، صلح و دوستی دایمی برقرار خواهد بود. ۲- والاحضرت امیر افغانستان و ملحقات آن متعهد میشود که بعد از تصدیق این معاهده اعلان عفو عمومی تمام آن کسانی را صادر مینماید که در دوران جنگ به طرفداری اردوی انگلیس کار کردهاند؛ و اینها در هر درجه و مراتبی که باشند از مجازات و مصادمات محفوظ خواهند بود. (امثال سردار ولی محمد خان لاتی وغیره). ۳- امیر افغانستان و ملحقات آن متعهد است که در روابط با حکومتهای خارجی پابند مشورت با حکومت بریتانیا بوده و با این حکومتها عهدی نبندد و سلاح برضدشان نبردارد، و در صورت حمله خارجی، امداد نظامی و اسلحه و پول انگلیسی به غرض دفاع طوریکه انگلیس مناسب داند استعمال خواهد شد. سپاه انگلیسی بعد از انجام کار دفاع، از افغانستان به قلمرو هند برتانوی مراجعت خواهد نمود. ۴- برای حفظ ارتباط نزدیک بین حکومت بریتانیا و والاحضرت و هم به غرض حفظ سرحدات مقبوضات والاحضرت، طرفین متعهد میشوند که در کابل یک نماینده انگلیسی با دسته نظامی محافظ در منزل شایان شان خود مقیم خواهند شد. در صورت یک معامله مهم خارجی، بریتانیا حق دارد که در سرحدات افغانستان نمایندگان انگلیسی و عساکر محافظ اعزام نماید. در موقع ضروری که مفاد طرفین متصور باشد، والاحضرت امیر افغانستان هم میتواند نمایندهای به دربار گورنر جنرال مقیم نماید، همچنین در سایر جاهای هند که رضای طرفین باشد. ۵- حفاظت نمایندگان انگلیسی به عهده والاحضرت امیر افغانستان و ملحقات آنست. حکومت انگلیس متعهد است که نمایندگان او در امور داخلی افغانستان مداخله ننمایند. ۶- والاحضرت امیر افغانستان و ملحقات آن از طرف خود و جانشینان خود متعهد میشود که برای رفتوآمد اتباع بریتانیا در افغانستان مشکل تراشی ننماید تا محفوظ بوده و تجارت نمایند. ۷- چون تجارت بین طرفین بهطور مسلسل جاریاست، والاحضرت امیر افغانستان تعهد میکند که برای حفظ تجار و تسهیل مال التجاره در شاهراههای عمومی، سعی بلیغ بکار برد و در حفظ راهها بکوشد. برای ترقی تجارت و انتظام راهها و مالیات تجارتی و غیره، یک قرارداد تجارتی جداگانه در طول یکسال بسته خواهد شد. ۸- به غرض تسهیل در روابط تجارتی و آمد و رفت، طرفین متعهد هستند که از کرم تا کابل یک خط تلگراف به مصرف بریتانیا کشیده شده و امیر افغانستان آن را حفاظت نماید. ۹- چون بین هر دو حکومت طبق این معاهده دوستی برقرار شدهاست، حکومت بریتانیا شهرهای قندهار و جلالآباد و علاقههایی را که اکنون تحت اشغال قشون هند برتانوی قرار دارد تخلیه کرده و واپس میسپارد، به استثنای کرم، پشین و سیبی _ (طبق نقشه الحاقی) که تحت تسلط و انتظام بریتانیا است، اما این سلطه دایمی نبوده. مالیات آن بعد از وضع مصارف داخلی، سالانه به امیر افغانستان پرداخته خواهد شد. حکومت بریتانیا انتظام میچینی و خیبر را که بین پیشاور و جلالآباد واقع است، در دست خود میگیرد؛ و هم انتظام امور رفتوآمد قبایلی را که در این منطقه تعلق دارند، بریتانیا بدست خود خواهد داشت. ۱۰- حکومت بریتانیا به غرض امداد به والاحضرت امیر- تا اختیارات حقه خود را حاصل نماید و هم در مقابل شرایط قبول شده این قرار داد تعهد میکند که سالانه ششصد هزار روپیه به امیرو جانشینان او بپردازد. این عهدنامه در گندمک بهتاریخ ۲۶ می ۱۸۷۹ مطابق ۴ جمادیالثانی ۱۲۹۶ هجری منعقد گردید. خط دیورند (به رنگ قرمز و سیاه (نقشه بالا را ببینید)) مرز بین افغانستان و راج بریتانیا را تشکیل میدهد. جمعه ۳۰ آذر ۱۴۰۳ :: ۶:۴۳ ق.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
از شب یلدا یا چله در افغانستان تجلیل به عمل آمد. شمار زیادی از شهروندان افغانستان از شب چله یا شب یلدا به گونههای مختلف تجلیل به عمل آوردند. خانوادها با خرید میوهجات خشک و تر و نشستن تا پاسی از شب و اجرای مراسم خاص این شب را که درازترین شب سال است گرامی داشتتند. در کنار اینها، شماری از شاعران و فرهنگیان و هنرمندان نیز با اشتراکگذاری شعر، نقاشیهای رنگارنگ، خط و سایر قالبهای هنری، این شب را تجلیل کردند. محمد عزیزی از شاعران مطرح افغانستان با سرودن غزل ناب، یلدا را این گونه توصیف کرده است.
یار یلدا چقدر گلگون است هر طرف آب و رنگ میبارد جگرش چون انار پرخون است جلوههای قشنگ میبارد
از شکنج شام گیسویش از دو چشم پر هیاهویش از خم بلند ابرویش تیغ و تیر و خدنگ میبارد
گوشوار ستارگان درگوش چادر بلند آسمان بردوش از نگاه خسته و خاموش غصههای رنگ رنگ میبارد
کس چه میداند از دل یلدا این مهاجر همیشه دنیا کاز فلاخن زمان هرجا بر سرش سرب و سنگ میبارد
آمد و رفت وگفت سال پار آب وخاک زمین شده بیمار جای باران و برف انگار بمب و باروت جنگ میبارد
گفت آدمی جنون دارد فتنه دارد و فسون دارد اشتهای خاک و خون دارد گرگ میشود پلنگ میبارد
دور گردون خراب میبینم آب افتاده زآسیاب میبینم جای درس و کتاب میبینم چرس و تریاک و بنگ میبارد
بالها از تفنگ میشکند شاخهها از فشنگ میشکند شیشهها ز سنگ میشکند هرطرف ترنگ ترنگ میبارد
جنگل خزانزده تبدار، مزرعه اسیر رقص مار از درخت جای برگ و بار دار و دشنه و تفنگ میبارد
یار یلدای نازک و نوربند از دل کهکشانی بلند آسمانی ستاره و لبخند بر همه بیدرنگ میبارد
از حریر زلف پرچینش از جبین ماه و پروینش از نیاز و ناز دیرینش عشق و شور و شرنگ میبارد علی تابش یکی دیگر از شاعران جوان کشور در یک دوبیتی عاشقانه هزارگی از یلدا چنین استفاده کرده است: نباشی هر شوم یلدایه پاطو قد از مه غم رفیق رایه پاطو موفامی روزی که از گیر مه بوری دلم بامیان بیبودایه پاطو .. محمد احمدی نیز دو دوبیتی زیبا در این باره دارد:
نه تنها من که یلدا بیمزار است بدون بامیان و قندهار است نه حافظ دارد و نی مثنوی را سراج زخمهایش بیشمار است … نه تنها من که یلدا پیر گشته به پا زولانه و زنجیز گشته اوالاش میه از زندان طالب موگه از زندگی دلگیر گشته یکی از غزلهای ناب یلدایی شعری است از علی مدد رضوانی که با استفاده از نماد یلدا وضعیت اسفبار کشور را توضیح داده است: یلدا، نه شب که ماه دلآرای کابل است ماه تمام در دل شبهای کابل است
از پشت ابر نه که از برقع سیاه با اضطراب محو تماشای کابل است
او غصه میخورد به گمانم که تا هنوز اندوهگین روز مبادای کابل است
تا صبح آه و نالۀ ما را شنیده است تا صبح او بفکر مداوای کابل است
میگفت جنگ نه، خرابی و رنج نه دنبال کشف تازۀ معنای کابل است
با روسری آبی خود پاک میکند او هر چه گرد بر رخ زیبای کابل است
این شعر را سلمانعلی ارزگانی خوشنویس مشهور کشور در زبان هنر چنین به تصویر کشیده است: چهارشنبه ۷ آذر ۱۴۰۳ :: ۵:۱۱ ب.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
هزاره ها؛ اهمیت و جایگاه و… (دولت کمونیستی) ۶دولت کمونیستی اندکی پیش از رویکار آمدن دولت کمونیستی توسط حزب دموکراتیک خلق افغانستان، هزارهها هم در بدنه اصلی این حزب و هم در گروههای مبارز اسلامی حضور داشتند. اندکی از آنان نیز توانستند در دانشگاه کابل، تدریس کنند. سلطانعلی کشتمند، سیاستمدار هزاره، چند سال به عنوان صدراعظم یا نخستوزیر دولت خلقی فعالیت کرد. هزارهها به عنوان یک قوم به رسمیت شناخته شدند و توانستند اولین جرگه (شورا) سراسری ملیت هزاره را تشکیل دهند و با انتشار مجله غرجستان، مقالاتی دربارهٔ تبعیض غیرانسانی علیه خود نوشتند. از سوی دیگر دولت کمونیستی شدت رفتار بیشتری در رابطه با فعالان هزاره مخالف از خود نشان داد. بر اساس داده های به دست آمده افراد دستگیر شده به عنوان طرفدار آیتالله خمینی (خمینیست) در اکثر موارد پس از دستگیری مستقیماً کشته میشدند. تشکیل احزاب جهادی احزاب شیعه افغانستان همزمان با تغییرات اجتماعی هزارهها در کابل و شهرهای بزرگ، فعالیتهای ضد دولتی شیعیان در هزارهجات شروع شد. قیام درهصوف و قیام دایکندی باعث شد هزارهجات از کنترل دولت کابل خارج شود.تظاهرات ۳ دلو ۱۳۵۸ هزارهها و دیگر شیعیان در کابل، از خونینترین و بزرگترین تظاهرات ضد دولتی بود. گروهی بنام شورای انقلابی اتفاق اسلامی افغانستان در هزارهجات به وجود آمد. همچنین با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در انتهای سال ۱۳۵۷ش باعث شد روحانیون هزاره شیعه در ایران، دست به تشکیل احزاب متعدد جهادی بزنند. این گروهها در هزارهجات کلاسها و مدارس ابتدایی تشکیل دادند و جادههایی بین مناطق مختلف کشیدند. در نیمه اول دهه ۱۳۶۰ش، این احزاب در هزارستان جنگ داخلی راه انداختند. تشکیل حزب وحدت اسلامی حزب وحدت اسلامی افغانستان یکماه پس از فوت آیت الله خمینی، در تابستان ۱۳۶۸ش از ادغام احزاب خرد و کلان هزارهها، حزب وحدت اسلامی افغانستان در بامیان به وجود آمد. عبدالعلی مزاری، اولین دبیرکل حزب وحدت اسلامی، در مصاحبه با رسانهها اعلام کرد: هدف اولیه تلاش این حزب، تأمین عدالت اجتماعی و مشارکت سیاسی شیعیان بخصوص هزارهها در سیاستهای ملی است. با سقوط دولت نجیب الله در کابل، حزب وحدت به صورت یکی از سه نیروی عمده کشور در ترکیب قدرت سیاسی افغانستان درآمد. اندکی پس از استقرار حکومت مجاهدین در کابل، حزب وحدت درگیر جنگهای پی در پی و ناخواسته برابر نیروهای حکومت موقت به رهبری برهانالدین ربانی و فرماندهی احمدشاه مسعود شد. مبارزات حزب وحدت و نیروهای آن در دفاع از حقوق جامعه شیعه و هزاره به مقاومت غرب کابل مشهور گردید. پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ :: ۱۱:۳۵ ق.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
جنگ هزاره ها با لشکر عبدالرحمن در ارزگانجنگِ اُرُزگان در ارزگان، افغانستان در زمان حکومت امیر عبدالرحمن در سال ۱۸۹۳ میلادی میان هزارهها و لشکر عبدالرحمان که نیروی نظامی دولت وی بودند و اکثریت آن شامل پشتونها میشد، صورت میگیرد. در پایان با قتلعام و غصب زمینهای هزارهها و ساکنشدن پشتونها در آن مناطق جنگ خاتمه مییابد. آنهای که از کشتهشدن نجات یافتند به کشورهای ایران و پاکستان فراری شدند. پس از مرگ عبدالرحمان خان پسر او حبیبالله خان در سال ۱۹۰۱ میلادی از هزارههای متواریشده درخواست بازگشت به وطن را کرد اما عدهٔ کمی از آنها بازگشت کردند و در شمال افغانستان و بعضی مناطق دیگر مسکنگزین شدند به دلیل اینکه زمینهای قبلیشان را از دست دادهبودند. در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ :: ۱۱:۳۳ ق.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
جنگ هزاره ها با لشکر عبدالرحمن در ارزگانجنگِ اُرُزگان در ارزگان، افغانستان در زمان حکومت امیر عبدالرحمن در سال ۱۸۹۳ میلادی میان هزارهها و لشکر عبدالرحمان که نیروی نظامی دولت وی بودند و اکثریت آن شامل پشتونها میشد، صورت میگیرد. در پایان با قتلعام و غصب زمینهای هزارهها و ساکنشدن پشتونها در آن مناطق جنگ خاتمه مییابد. آنهای که از کشتهشدن نجات یافتند به کشورهای ایران و پاکستان فراری شدند. پس از مرگ عبدالرحمان خان پسر او حبیبالله خان در سال ۱۹۰۱ میلادی از هزارههای متواریشده درخواست بازگشت به وطن را کرد اما عدهٔ کمی از آنها بازگشت کردند و در شمال افغانستان و بعضی مناطق دیگر مسکنگزین شدند به دلیل اینکه زمینهای قبلیشان را از دست دادهبودند. در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳ :: ۵:۱۵ ب.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
تاریخی، که بر جبین سنگها حمل شده است(محمد نایب علی توسلی) جاذبه های تاریخی، مناطق دره صوف زمین ها، جلگه های سرسبز و شادابی تشکیل میدهد که در امتداد کوه پایه های بابا و پامیر قراردارد. دره صوف به دلیل بهرهمندی از چشمهها و سرابهای گوناگون ومعدن طلای سیاه خدادادی، اما تاریخ و تمدن این دیار راسنگها و کوهها در خود ثبت کردهاند. دره صوف میراث ماندگار تمدن چند هزارساله افغانستان(خراسان زمین) است و جایجای این سر زمین نشانی از شکوه جلال و عظمت تاریخ مردمانش را دارد، تاریخی که امروز در سیمای سنگ نگارهها در دل خاک هویدا شده و رد پایی تاریخ در بناهای باستانی دره صوف ومنطقه خواجه بلند بهسود به چشم میخورد. «تپه شِیخک جری خوال» مجموعهای ارزشمند از اعماق تاریخ «تپه شِیخک»، جری خوال «خواجه بلند بهسود» مهم ترین آثار در منطقه خواجه بلندبهسود،(جری خوال) تپه شِیخک سم، سموج(ایوان) بزرگ است که از نظر معماری اطلاعات بیشتری را در اختیار بازدیدکنندگان میدهد. این سم، سموج(ایوان) به شکل فضای دائره ای است. درازی آن درحدودی (۳۰الی۴۰)متر و طول آن به عرض (۶)متر ارتفاع(۴)متر دارد. دیوار انتهای ایوان به دو بخش تقسیم شده است. بخش اولی صحنه «تاج گزاری» شاه ساسانی آن وقت را نشان میدهد روی دیوار طرف شرق سُفه یی بلندی قرار گرفته حاکم برصحن سم، سموج (ایوان) است و در بخش دوم این سُم خانه یی دیگر به انتهای(۳۰)متر است نیز سوارکاری روی دیوار طرف شرق نقش شده است که مهارت صحنه جنگ های خونین چنگیزخان مغل را نشان می دهد. «قودوق بیچه» نماد استوار عشق در تاریخ خواجه بلندبهسود زمین. نماد استوار عشق در تاریخ خواجه بلندبهسود زمین «سنگ نگاره های تپه شِیخک بالا و پائین است، قودوق بیچه چشمه سار بر افراشته و سرشار از زیبایی طبیعت، این اثر ماندگار تاریخی در(۲۴) کیلومتری شهر دره صوف بالا واقعشده و به جرأت میتوان کتیبه یی سنگی کاوه آهنگر را نمادی از فرهنگ، هنر و آداب و رسوم مردمان عصر ساسانی دانیست، از چشمه سار قودوق بیچه لوله های آب سفالین گیلی به طرف تپه یی خواجه بلندبهسود کشیده شده که هنوز هم به چشم می خورد در امتداد راه مردمان خواجه بلند بهسود که برای خویش خانه ساختند از زیر لایه های خاک چنین لوله های سفالین گیلی پیدا شده است . خواجه بلندبهسود سرزمین کرانههای تاریخ است و نشانههایی قبل از دوران ساسامانیان در این سرزمین وجود دارد، یکی از این نشانهها «کوزه پر از خاک سیاه ریخت شده» است. از نگاره ها آوردهاند که خوجیان بلند و خواجه بلند بر فراز تپه شِیخک برای خدایان شان در آسمان دعا میکنند. انجنیر عبدالاحمد عباسی رئیس آبده های تاریخی وزارت اطلاعات و فرهنگ: خواجه بلند بهسود – دره صوف میراث دار آبدات تاریخی ولسوالی دره صوف بالایی ولایت سمنگان است. وی بیان کرد: قدمت این آثار تاریخی به (۱۱) هزار سال قبل میرسد و همچنین بر آثار باستانی جاذبه گردشگری طبیعت سر سبز دلگشاه منطقه را درخود اختصاص داده است. علاوه بر جاذبه گردشگری در مسیرهای ارتباطی دروازه خراسان بزرگ، راهشاهی و جاده ابریشم بیانگر فرهنگ و تمدن متنوع در این مناطق تفریحی وکاروان سرای تاریخی است. وی خواجه بلندبهسود را محل تبلور هنر و دانش ساسانیان دانیست و افزود: کتیبه رستم زال نیز شرمسار عظمت و شکوه جلال خواجه بلندبهسود زمین است و به جرات میتوان ادعا کرد که سراسر تخت رستم بهاندازه خواجه بلندبهسود جلوه و زیبایی ندارد و از هر سو به خواجه بلندبهسود بنگریم زیبایی، شکوه تاریخ و انحصار قدمت تاریخی را میبینیم. خواجه بلندبهسود هنوز ناگفتههای بسیاری دارد. به اعتقاد گردشگران، ظرفیت خواجه بلند بهسود هنوز از دل خاک بیرون نیامده و ناگفتههای بسیاری را از راز و رمز آن می طلبد که زمینهای اطراف خواجه بلند بهسود نیازبه کاوش گری دارد. عباسی بیان کرد: کتیبه خواجه بلندبهسود رمز گشای ناگفتههای تاریخ است و اسرار ساسانیان را در دل خود پرورانده و نیز سند قدیمی ترین گاه شمار خراسان زمین در کتیبه ای سم، سموج (ایوان) خواجه بلندبهسود است. خواجه بلندبهسود مأمنی از آثار سلوکیان، هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان، صفویه و… است. عباسی: خواجه بلند بهسود را یکی از شگفتانگیز ترین آثار تاریخی اشاره کرد و گفت: با توجه به آزمایش سنگها و اتحاد جنس و معماری آن با فرهاد کوه کن تراش دارد، فرهادکوه کن معمار هر دو آثار بوده حتی گمان میرود معمار آثار نیمهکاره جایگاه ساسانیان است ودر هرسینی که وجود دارد که ساسانی بودن آن محرز است و این آثار از نظر دوره زمانی با هم تناسب دارند.فرهادکوه کن درمناطق دره باریک شمالک است موقعیت دارد ولی با هم درارتباط بوده است. صفدرعلی کربلای، خواجه بلند[۱] را نیز در گفتگو با خبرنگار بی بی سی، با اشاره به وجود آثار تاریخی بسیار در این منطقه اظهار داشت: خواجه بلند مأمنی از آثار سلوکیان، هخامنشنیان، اشکانیان و ساسانیان، صفویه و… است. صفدرعلی کربلای به وجود آثار بی نظیر دوران پیشازتاریخ اسلام در خواجه بلند بهسود اشاره و اظهار کرد: خواجه بلندبهسود از ظرفیت و پتانسیل بالایی برای توسعه و رونق زراعتی و گردشگری وجاذبه یی تاریخی برخوردار است. معبد آناهیتا دومین بنای سنگی سمنگان پس از تخت رستم است. معبد آناهیتا متعلق به آناهیتا، الهه پاکی و محلی برای نیایش آب بوده که یکی از چهار عنصر مقدس در اویستا کبیر آمده و مورد احترام خراسان باستان زمین است. آناهیتا ایزد بانوی آبهای روان، زیبایی طبیعت، فراوانی برکت در دوران پیش از اسلام بوده است. درسال۱۳۷۱ش کاوش گران تپه یی شِیخک پائین را از هر طرف تپه دست به کندن کاری زد و درهای سم ،سموج را پیدا گردند و در داخل همین سم، سموج آثار عتیقه یی فراوان پیدا شدند اسکلیت واستخوان های آدم های قرن حجررا پیدا گردند که همه رو به طرف شرق داخل تنور(کندو) کشیده شده بودند. و دست خط هنر ساسانیان به چشم می خورد. سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ :: ۲:۵۰ ب.ظ :: نويسنده : محمدنایب علی توسلی دره صوفی
وضعیت آموزشی وفرهنگی دره صوف سال1367: این بخش در دو زمینه و دو بستر فعال آموزشی، فرهنگی و تعلیمی قابل بررسی می باشد اول مکاتب دولتی و رسمی دوم، مدارس دینی و مردمی مکاتب دولتی : مکاتب دولتی دره صوف دارای شصت سال سابقه فعالیت می باشد و طبیعی است که از امکانات نسبی دولتی بهره برده است اما نسبت به طول فعالیت ومیزان امکانات خود کار مهم وسازنده علمی وفرهنگی برای مردم و فرزندان مردم انجام نداده است ودر تعبیر دیگر مکاتب دولتی در انجام وظایف که بر عهد داشته اند موفق نبوده که این نا کامی عوامل متعدد داشته که بر جسته های آنها می تواند قرار ذیل باشد. علت اصلی و اولی به سیاست های کاری رژیم های نژاد پرست و ضد فرهنگ بر می گردد که بیسواد نگهداشتن عامه مردم یکی از اهداف مهم و پایدار آنها بوده است و این سیاست را بطور غیر مستقیم بر مکاتب، خصوص در مناطق هزاره نشین اعمال می کردند و از جمله مردم را از مکاتب می تر سانیدند. و در مجموع مسله سواد و دانش مردم برای شان جدی نبوده و فقط ظاهر قضیه را در نظر داشتند.دلیل دوم این بود که مکاتب دره صوف درسطح سواد آموزی و آ ن هم به شکل بسیار ضعیف آن عیارمی شد و بس مسولین دولتی هیچگاه در قصه آن نبود که برنا مه های سازنده ی مکاتب و معارف به صورت اساسی مورد اجرا قرار بگیرد بی توجهی عمدی حکومت باعث آن می شد که معلمین مکاتب نیز با قضیه تعلیم و تربیه و سرنو شت فر زندان معصوم وطن سرسری و غیر مسولانه برخورد نمایند.در مجموع مکاتب در دره صوف برای رشد علمی . فکری و فنی جو انان در سطح بالا تر، هیچگاه زمینه فراهم نمی شد. لذا برای جلب نیرو ی انسانی بیشتر در مدت طو لانی تر نمی توانست که رغبت و جذبه خلق نماید. مردم استنباط شان ازمکاتب این بود که بچه ها از مکاتب دولتی چیزی بدست نمی آورند و فقط در سطح سواد آموزی درس می خوانند و در این سطح یعنی سواد آموزی در مکاتب خانگی به مراتب بهتر از مکاتب دولتی زمینه دارند. همچنین مردم باورداشتند که فضای مکاتب دولتی عاری از اخلاق ملی و بر نامه های معنوی و علمی بود این مسله سبب می شد که مردم مانع رفتن فر زندان شان به مکاتب گردند.روی این دلایل بود که فرزندان مردم بعد از چند سال رفت و آمد به مکتب و خانه به کارهای دهقانی و مالداری شان بر می گشتند و از طرف در ه صوف آن زمان ظرفیت با لا تر از صنف نهم را نداشت. و حال آنکه د ره صوف با جمعیت وتتعداد نفوس که داشت، برای چندین لیسه ومکاتب عالی ومسلکی، ظرفیت وگنجایش داشته و دارد.بهر حال تا قبل از قیام مردم د ره صوف علیه حکومت کودتای هفت ثور یازده باب مکتب ابتدایی و متوسطه دولتی در مناطق هزاره نشین علی الظاهر فعال بود. که بترتیب در ذیل به آن اشاره می گردد مکتب ابتدایی کو ته دای میر داد مکتب متو سطه چهارده دای میر داد مکتب ابتدایی چهار قشلاق دای میرداد مکتب ابتدایی پسقل دای میرداد مکتب متو سطه معدن تور دایمیر داد مکتب ابتدایی هشت سبز مکتب متوسطه زیرکی مکتب متو سطه مرکز در ه ی صوف مکتب دهاتی سری شو راب مکتب دهاتی نو امد مکتب ابتدایی تاقچی مدارس علمی و دینی در مناطق هزاره شیعه دره صوف(۱۳۶۷ ) : مردم بابا ور به اینکه مدارس دینی، گسترش دهنده فر هنگ اسلام و قران و جایگاه ارشاد و هدایت مسلمانان است با همه فقر و تنگ دستی ولی عشق و علاقه به موازات قدرت و امکا نات شان در مناطق پر نفوس و مناسب، به تأسیس مدرسه علمیه پر داخته و امورات مالی طلاب و مدرسین را نیز به عهده گرفته و اکمال می نمو دند. اما توفیق مدارس دینی دره صوف در انجام رسالت فر هنگی و تعلیمی شان مثل سایر مدارس در سراسر وطن کامل و رضایت بخش نبوده و لی روی هم رفته خدمات علمی و ارشادی مدارس برای هزاره ها که از داشتن مکاتب در سطح بالا محروم بودند قابل تأ مل است. عدم برنامه ریزی دقیق درسی و از طرفی رقابت های منفی و خارج از محدوده های فرهنگی و یک بعدی کردن بر نامه های درسی و فراموش نمودن امورات اجتماعی سیاسی مردم در مدارس دینی اثرات منفی به بار آورده و نشانه هایش هنوز هم باقی است. بهر حال این مدارس در مراحل حساس به کمک مردم و سرنوشت آنها رفته و در حد ممکن از نگاه اجتماعی و دینی مو اضع مردم را تبیین می نموده است. بعد از تحولات سیاسی اجتماعی که به رهبری بزرگان هزاره از جمله شهید سید اسماعل بلخی در سال ۱۳۲۹ رخ داد روی علما ی دینی هزاره و مدارس دینی دره صوف نیز تأ ثیر گزار بوده است.گرچه علمای دینی دره صوف چون آخوند میرزا حسین مرحوم . مو سیس اولین حوزه دینی در این منطقه از مبارزان بزرگ و سیاست مداران پیشگام تر از علمای دیگر بوده است . ایشان از سالهای ۱۳۰۷ به بعد در مبارزات ضد استبدادی و مبارزات مسلحانه مردمی نقش تعین کننده و اساسی دا شته است. او در بسیج مردم علیه ستم و ستمکاران و دخیل نمودن مردم در مسایل سیاسی، اثر بسیار بزرگ داشت او هم بعنوان عالم دینی و هم چون یک رهبر رزمنده و قهرمان در قلب مردم خود همیشه باقی خواهد ماند. همو بود که به جرم فعالیت های سیاسی و دینی خود ۱۳ سال تمام از عمر پر بارش را در زندانهای قرون وسطایی محمد زایها گزراند و آخر کار بعد از آزادی با دسیسه ظالمانه بطور مشکوک مسموم و به شهادت رسید. و از سال ۱۳۳۰ به بعد باز هم چهره های دلیر و شجاع دیگری را در تاریخ دره صوف می بینیم که از طریق سخنوری و تبلیغ مبارزات ضد استبدادی مردم ما را در محراب و منبر به افشأ گری ظالمان و جنا یت پیشگان و حکام وقت می پر دازند. مرحوم شیخ عبد الحکیم مشهور به شیخ قدم از این جمله بودند. شیخ قدم با سخنرانی های آگاهی بخش و طنز آ میز خود حکام ظالم را به محکمه مردمی می کشانید. خلاصه اینکه . ما با کمی دقت در تاریخ هزاره های دره صو ف و علمای مدارس دینی که بر خا ستگاه آن ها بوده است. بنگریم رگه های مبارزات اجتماعی گرچند بطور نازک در زندگی اجتماعی علمای دینی دره صوف مشاهده می شود بعد از آزادشدن و بشهادت رسیدن شهید بلخی و اوجگیری مبارزات علمای دینی در کابل و شهر های دیگر. مدارس و علمای دره صوف نیز همگام با زمان متحول گردیده و نسبت به مسایل سیاسی و سر نو شت مردم و کشور شان احساس مسئولیت می نمایند و بحثهای امور اجتماعی و سیاسی از بر نامه های دلچسپ مدارس و حلقه های طلاب دینی واقع می گردد. اصلاح طلبی و حکومت و سیاست بعنوان یک آرمان مشروع و موضع جدی در میان مجموعه های از علمای جوان دره صوف جایگاه شا یسته ی باز می نماید. بهر حال امروز ثمرات انکار نا پذیر مدارس دینی دره صوف را باچشم می بینیم. چه همین مدارس دینی بود که آخرالامر کانون آگاهی بخش مردمی و رستاخیز خروشنده ی مردم علیه ستم و تجاوز بیگانگان گردید. تربیت یافتگان ا ین مدارس بود که قیام سراسری را آغاز و در پیچیده ترین دوره ها مسایل سیاسی و نظامی قیام مردم را اداره و راهبری نموده است. درطول سالهای مقا ومت مردمی علمای دینی دره صوفی که همدوش دیگر رزمندگان ،با خصم می جنگیدند به شهادت رسیده اند و همانها بوده و هستند که در کنار سنگرو مبارزه مدارس را بعنوان سنگر اصلی حفظ کرده و به امور تعلیمی و تربیتی جوانان و رزمندگان همت گما شته اند. بازهم این مدارس دینی دره صوف بود که در جهت دادن افکار و اندیشه های سیاسی مردم جایگاه منحصر بفرد را داشته و به انقلاب و سنگر روح و به غازیان غرور آفرین باور اساسی بخشیده است. روی این لحاظ است که مردم فقیر و متدین هزاره با احساس از محروم بودن از مدارس و مکاتب دولتی و جدید با شناخت از موقعیت مدارس دینی و اثرات سا زنده ی آنها حتی در دوران جنگ از تأ سیس و بازسازی مدارس دینی غفلت نکرده و با جدیت تمام و عشق و علا قه دینی و ملی برای رونق دادن امور فرهنگی و تعلیمی جریان اعمار و بازسازی مدارس دینی را با همه تنگ دستی شان، ادامه داده و در سخترین شرایط از توجه به مسایل علمی و فر هنگی غافل نه بوده اند.بطور نمونه از تأ سیس مدرسه علیمه در تیوتاش نو آمد و باز سازی مدرسه سابقه دار چهار ده دایمیرداد مختصر یاد آوری مینمایم در سال ۱۳۶۰ مردم فقیر تیوتاش با کمال ایثار و فدا کاری با کمترین امکانات موجود و در زمان جوش و خروش جنگ علیه روسها مدرسه دینی شان را بنیاد گذاشته و ساخت و ساز آن را تکمیل می نما یند و هم اکنون مورد استفاده جو انان و دانشجو یان دینی و علمی قرار دارد نو سازی مدرسه دینی و علمی چهار ده: این مدرسه یکی از قدیمی ترین حوزات علمی دره صوف است که در سال ۱۳۱۹ توسط مردم منطقه تأ سیس و در سالهای هزار وسیصد وبیست وپنج توسعه یافته وباز سازی می گردد. همچنین در سال ۱۳۶۶ باز هم نو سازی و گسترش یا فته است.این نو سازی در زمانی شروع و انجام یافته است که دره صوف بعلا وه تحمل ویرانیهای جنگ در بد ترین وضعیت اقتصادی و خشکسالی قرار داشت. اما مردم این منطقه که در طول انقلاب و جهاد ۱۳۰ نفر شهید و۳۰ نفر مجروح جنگی و معلول داد ه اند برای نو سازی و گسترش مدرسه علمی به علا وه کار روزانه و دسته جمعی مبلغ هشتصد هزار افغانی پول نقد برای باز سازی این مر کز علمی کمک و مساعدت نموده است. این مبلغ در این زمان برای مردم چهار ده یک سرمایه بسیار بزرگ و هنگفت بحساب می آید.حساسیت مردم نسبت به مدارس دینی شان نشانه روشن از علا قه عمیق مردم به مراکز علمی و رونق دهی مسایل فرهنگی می باشد. آنها که در غیبت دولت و حکومت و در زمان محرومیت از امتیازات تعلیمی و فرهنگی دولتی برای آموزش، جان دهی به جریان علمی و فکری فر زندان خود همت می گمارند بدون شک در تاریخ جای مناسب را برای شان آماده کرده و قابل قدر می با شند (محمدرضا ضیایی)
........ مطالب قدیمیتر >>
برچسبها
پیوندهای روزانه
پيوندها
لینک های مفید ![]() پربازدیدترین مطالب
کد پربازدیدترین![]() |
||
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است |طراحی : پیچک
|